کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیرک
/zirak/
معنی
زرنگ؛ باهوش؛ هوشیار؛ عاقل و دانا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار
۲. زبل، محیل، ناقلا ≠ پخمه
دیکشنری
acute, astute, bright, canny, clever, intelligent, keen, knowing, nimble, perceptive, percipient, perspicacious, politic, quick, quick-witted, sagacious, sage, sharp, sharp-witted, shrewd, smart, subtle, wise, witty
-
جستوجوی دقیق
-
زیرک
فرهنگ نامها
(تلفظ: zirak) باهوش ، هوشیار .
-
زیرک
واژگان مترادف و متضاد
۱. باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار ۲. زبل، محیل، ناقلا ≠ پخمه
-
زیرک
لغتنامه دهخدا
زیرک . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان موردستان است که در بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زیرک
لغتنامه دهخدا
زیرک . [ رَ ] (ص ) دانا و حکیم و فهیم و مُدرِک و صاحب هوش . (برهان ) (آنندراج ) (از غیاث ) (از جهانگیری ). دانا و حکیم و فهیم و هوشیار و عاقل و ذهین و صاحب فراست و بابصیرت و بااطلاع و تیزفهم و سریعالانتقال و مدرک و باهوش . (ناظم الاطباء). فَطِن . سبک...
-
زیرک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص .) باهوش ، زرنگ .
-
زیرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) zirak زرنگ؛ باهوش؛ هوشیار؛ عاقل و دانا.
-
زیرک
دیکشنری فارسی به عربی
انذار , انيق , جرح بليغ , حاد , حذر , خداع , داهية , ذکي , رائع , سريع , غير ملحوظ , فطن , کتوم , متحمس , واسع الاطلاع , وجبة خفيفة
-
زیرک
واژهنامه آزاد
رِند.
-
واژههای مشابه
-
نوغاب زیرک
لغتنامه دهخدا
نوغاب زیرک . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، در 23 هزارگزی شمال شرقی بیرجند در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 299 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و گردو و بادام ، شغل مردمش زراعت و قالی بافی است...
-
زیرک آباد
لغتنامه دهخدا
زیرک آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگران است که در بخش طبس شهرستان فردوس واقع است و 163 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زیرک آباد
لغتنامه دهخدا
زیرک آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 700 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زیرک آمیغی
لغتنامه دهخدا
زیرک آمیغی . [ رَ ] (ص مرکب ) یعنی حکیم حقیقی و مراد از حضرت یزدان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). خردمند حقیقی و براستی . (ناظم الاطباء).
-
زیرک سر
لغتنامه دهخدا
زیرک سر. [ رَ س َ ] (ص مرکب ) زیرکسار : که ای شیرمردان نام آوران دلیران وگردان و زیرک سران . شمسی (یوسف و زلیخا).رجوع به زیرکسار شود.
-
زیرک سار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) باهوش .