کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرقان
لغتنامه دهخدا
زیرقان . (اِ) نام ماهی است از ماههای ملکی . (برهان ). در برهان لفظاً و معناً غلط است . زِبَرقان با باء موحده صحیح است بمعنی ماه یعنی قمر و عربی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صاحب جهانگیری گفته نامی است از نامهای ماه و این بیت را از ملامظهر شاهد آو...
-
زیرقان
لغتنامه دهخدا
زیرقان . (اِخ ) مکانی بر راه بلخ به غزنین : پس لشکر از راه دره ٔ زیرقان و غوروند بکشیدند و بیرون آمدند و سه روز مقام کردند با نشاط شراب و شکار به دشت حورانه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 246 و چ فیاض ص 247).
-
جستوجو در متن
-
زیرخوان
لغتنامه دهخدا
زیرخوان . [ خوا / خا ] (اِ) نامی است از نامهای ماه . (جهانگیری چ هند ص 305) : آسمان درگاه دستوری که سر بر آستانش هفت اختر از زحل تا زیرخوان آورده اند. مظهری (از جهانگیری ).رجوع به زیرقان و زبرقان شود.
-
غوروند
لغتنامه دهخدا
غوروند.[ غورْ وَ ] (اِخ ) نام رودی است که از کوههایی در نزدیکی کابل سرچشمه میگیرد. رجوع به فی تحقیق ماللهندص 130 شود. || نام محلی در حدود کابل : پس لشکر از راه دره ٔ زیرقان و غوروند بکشیدندو بیرون آمدند. (تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 247).