کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرفون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیرفون
/zirfun/
معنی
= زیزفون
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیرفون
لغتنامه دهخدا
زیرفون . (اِ) نوعی از درخت سنجد است و آنرا ثمر و میوه نمی باشد و بیشتر در دمشق [ یافت ] میشود. سرد و خشک است و در قابضات بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). محرف زیزفون . (فرهنگ فارسی معین ). درختی بی بار و شبیه به درخت سنجد و یا درختی که به لاتینی تیلیا...
-
زیرفون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] (زیستشناسی) zirfun = زیزفون
-
جستوجو در متن
-
اخلامور
لغتنامه دهخدا
اخلامور. [ اَ ] (اِ) زیرفون . نرمدار. گاوکُهُل . پالاد. پالاس . رجوع به زیرفون شود.
-
lindens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاین ها، زیرفون
-
linden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهو، زیرفون، نمدار
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دُ ] (اِ) نامی که در طوالش به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
-
کیو
لغتنامه دهخدا
کیو. [ وْ ] (اِ) نامی است که در آستارا به زیرفون دهند. نرم دار. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به زیرفون و نرم دار شود.
-
کاه
لغتنامه دهخدا
کاه . (اِ) در طوالش درخت زیرفون راکاه نامند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
-
کپ
لغتنامه دهخدا
کپ . [ ک ُ ] (اِ) نامی که در رودسر و دیلمان لاهیجان به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). یکی ازگونه های زیزفون که در جنگلهای سواحل بحر خزر فراوان می روید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرفون شود.
-
نرمدار
لغتنامه دهخدا
نرمدار. [ ن َ ] (اِ) زیرفون . نرمدار نامی است که در نور و گرگان و مازندران به درخت زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). عذار. کپ . گاو کهل . پالاد. پالاس . کدر. کدار.کیو. (از درختان جنگلی ص 179). رجوع به نمدار شود.
-
کدار
لغتنامه دهخدا
کدار. [ ک ُ ] (اِ) نمدار. گاوکهل . کُپ . کف . کُدُر. نامی است که در طوالش به زیرفون دهند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 179). و رجوع به نمدار شود.
-
زیرقون
لغتنامه دهخدا
زیرقون . (اِ) به لغت دمشق نوعی از درخت سنجد بی ثمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زیرفون و زیزفون شود. || زرقون . شنگرفی . (از دزی ج 1 ص 618). رجوع به زرقون و زرگون شود.
-
زیزفون
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از تیرة پنیرکیان ، برگ هایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگ های انتهای ساقه نوک تیزند و گل هایش به رنگ سفید است . ضح . همین کلمه است که به صورت «زیرفون » تحریف شده .
-
زیزفون
لغتنامه دهخدا
زیزفون . [ زَ زَ / زی زُ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی «زیزوفوس » . (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ فارسی معین ). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است . (از اختیارات بدی...