کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرخاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
subsoil
زیرخاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بخشی از خاک که زیر خاک زراعی قرار میگیرد
-
واژههای مشابه
-
زیرخاک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادفن
-
جستوجو در متن
-
subchelae
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرخاک
-
دیبا
واژهنامه آزاد
زیرخاک اندرونت باید خفت
-
unearth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون آمدن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن، حفاری کردن
-
ادفن
دیکشنری عربی به فارسی
بخاک سپردن , دفن کردن , از نظر پوشاندن , زيرخاک کردن , مقبره ساختن , در خاک نهادن , مدفون ساختن , در قبر نهادن , زير خاک پوشاندن
-
صولیب
لغتنامه دهخدا
صولیب . [ ص َ ] (ع اِ) تخمی که آنرا بکارند سپس آن زمین را به آلت حرث بگردانند تا زیرخاک گردد. (منتهی الارب ). صولب . رجوع به صولب شود.
-
کهور
لغتنامه دهخدا
کهور. [ ک َ ] (اِ) نوعی چوب که در کرمان و نواحی از زیرخاک و ریگ روان به دست آرند و خطوط زرین بر آن است .از آن چوب سیگار و وافور و چپق و غیره سازند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
اندساس
لغتنامه دهخدا
اندساس . [ اِ دِ ] (ع مص ) پنهان شدن در خاک . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اندفان . (از اقرب الموارد). در زیرخاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پنهان شدن . (مصادر زوزنی ). یقال اندس تحت التراب . (ناظم الاطباء).
-
باقر
لغتنامه دهخدا
باقر. [ ق ِ ] (اِخ ) نام قریه ای در ترکمنستان شوروی مابین عشق آباد و فیروزه . اخیراً از جهت کشف آثار تاریخی در پایه ٔ سلسله ٔ کوپت داغ نزدیک قریه ٔ باقر حفریاتی شده است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و اسباب چندی که مربوط به مراسم دینی آنها بوده در ...
-
زردشت
لغتنامه دهخدا
زردشت . [ زَ دُ ] (اِخ ) بمعنی زره تشت است . (جهانگیری ). شخصی که دین آتش پرستی را بهمرسانید و احوال او در لغت زراتشت بخوبی مذکور شد و بعضی گویند زردشت به زبان سریانی نام ابراهیم علیه السلام است و بعضی دیگر گویند که زردشت و برزین هر دو امامان ملت ابر...
-
دریغ
لغتنامه دهخدا
دریغ. [ دِ/ دَ ] (اِ) افسوس و اندوه و دشوار و اندوه کردن بر تقصیرات گذشته . (از برهان ). افسوس و اندوه . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید کلمه ای است که در محل تأسف و تحسرگویند و بدین معنی با لفظ خوردن مستعمل است -انتهی .رنج و اندوه و آزار و پشیمانی و حسر...
-
بانگ
لغتنامه دهخدا
بانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در ...