کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیراه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیراه
لغتنامه دهخدا
زیراه . (اِخ ) (ناحیه ٔ ...دشتستان ) اصل زیراه زیرآب بوده است برای آنکه در زیر رودخانه ٔ دالکی افتاده است میانه ٔ مشرق و شمال بوشهر است . قصبه ٔ این ناحیه زیراه است یازده فرسنگ از بوشهر و سی و پنج فرسنگ از شیراز دور افتاده است . شماره ٔ خانه های زیرا...
-
زیراه
لغتنامه دهخدا
زیراه . (اِخ ) نام رودی است : رودخانه ٔ دالکی و رودخانه ٔ خشت در قریه ٔ دورودگاه ناحیه ٔ زیراه دشتستان بهم آمیخته رودخانه ٔ زیراه گردد. (از فارسنامه ٔ ناصری ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
درودگاه
لغتنامه دهخدا
درودگاه . [ دُ ] (اِخ ) قریه ای است میانه ٔ دو رودخانه ٔ دالکی و خشت افتا، ده فرسخی جنوبی زیراه . (فارسنامه ٔ ناصری ). دهی است از دهستان زیراه بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 12هزارگزی شمال باختری برازجان بین رودخانه ٔ شاپور ودالکی ، با 1269 تن سک...
-
دالکی
لغتنامه دهخدا
دالکی . [ ل َ ] (اِخ ) نام رودی است از رودهای فارس و آن شامل دو شعبه ٔ اصلی است یکی موسوم به دالکی شرقی و دیگری موسوم به شاپورکه در ناحیه ٔ کولاک بهم میریزند. (جغرافیای غرب ایران ص 44). فسائی در فارسنامه گوید: آبش مایل بشوری و از دو شعبه متشکل است بد...
-
دالکی
لغتنامه دهخدا
دالکی . [ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر است و حدود و مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال به ارتفاعات کتل ملو. از خاور کوه دالکی . از جنوب دهستان حومه ٔ برازجان و حد باختری آن رودخانه ٔ دالکی است . این دهست...
-
شبانکاره
لغتنامه دهخدا
شبانکاره . [ ش َ رَ / رِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر است . سد معروف شبانکاره در این دهستان در نزدیکی قریه ٔ درواهی روی رودخانه ٔ شاپور بنا شده و قسمتی از قراء جنوبی دهستان را مشروب می سازد. مرکز دهستان قریه ٔ «ده ...
-
پشته
لغتنامه دهخدا
پشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمک شب تاب ناگاهی بتافت کپیان آتش همی پنداشتندپشته ٔ هیزم بدو برداشتند. رودکی (از کلیله و د...