کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیرآب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیرآب
فعل
بن گذشته: زیرآب زد
بن حال: زیرآب زن
دیکشنری
drain, underwater
-
جستوجوی دقیق
-
زیرآب
لغتنامه دهخدا
زیرآب . (اِ مرکب ) مجرایی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب ، آن را بگشایند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). مخرجی دربسته در تک خزانه یاحوض یا آب انبار و غیره که به چاهی یا مغاکی منتهی میشود تا آنگاه که خواهند، آن را باز کنند و آبدان ازآب و لج...
-
زیرآب
لغتنامه دهخدا
زیرآب . (اِخ ) دهی از دهستان خسویه است که در بخش داراب شهرستان فسا واقع است و 538 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.
-
زیرآب
لغتنامه دهخدا
زیرآب . (اِخ ) نام ایستگاهی است بین شاهی و تهران و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). قریه ٔ مهم بلوک آنند در ناحیه ٔ ولوپی سوادکوه و هیجدهمین ایستگاه راه آهن تهران - بندر شاه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حد شمالی سوادکوه است و در زیرآ...
-
واژههای مشابه
-
زیراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرآب› zirāb راه آب زیر حوض یا استخر که هرگاه بخواهند آب خارج شود آن را باز میکنند.
-
blowdown 1
زیرابزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تخلیۀ کمینۀ آب برگشتی برای واپایش غلظت تعیینشدۀ املاح
-
زیرآب زدن
لهجه و گویش تهرانی
برداشتن رقیب
-
زیراب زدن
لهجه و گویش تهرانی
کسی را بیکار کردن
-
underwater archaeology, submarine archaeology
باستانشناسی زیرآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شاخهای از باستانشناسی که به شناسایی و مکانیابی آثار باستانی از کشتیهای غرقشده و بنادر زیر آب میپردازد
-
علی آباد زیرآب
لغتنامه دهخدا
علی آباد زیرآب . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان محلات واقع در 6 هزارگزی جنوب محلات و متصل به جاده ٔ شوسه ٔ دلیجان به خمین . ناحیه ای است دامنه و سردسیر، و دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پ...
-
واژههای همآوا
-
زیراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرآب› zirāb راه آب زیر حوض یا استخر که هرگاه بخواهند آب خارج شود آن را باز میکنند.
-
جستوجو در متن
-
underbeing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرآب
-
pointure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرآب