کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیتون وحشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
olive pomace oil
روغن تفالۀ زیتون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنی که بهکمک حلاّل از تفالۀ زیتون استخراج میشود
-
virgin olive oil
روغنزیتون بکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتونی که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن بیش از 3/3 درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن کمتر از 3/5 باشد
-
fine virgin olive oil
روغنزیتون بکر مرغوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن کمتر از 1/5 درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن 5/5 یا بالاتر باشد
-
semifine virgin olive oil, ordinary virgin olive oil
روغنزیتون بکر معمولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن کمتر از 3/5 درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن 3/3 یا بالاتر باشد
-
extra virgin olive oil
روغنزیتون بکر ممتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن کمتر از یک درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن 6/5 یا بالاتر باشد
-
refined olive oil
روغنزیتون پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون حاصل از پالایش روغن زیتون بکر بهنحویکه ساختار تریگلیسریدی آن تغییر نکرده باشد
-
جستوجو در متن
-
wild olive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیتون وحشی
-
زعبج
لغتنامه دهخدا
زعبج . [ زَ ب َ / زِب ِ ] (ع ص ، اِ) ابر سپید. || ابر تنک سبک . || نیکو از هر چیزی . || زیتون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). میوه ٔ درخت زیتون وحشی . (از دزی ج 1 ص 591).
-
زنبوج
لغتنامه دهخدا
زنبوج . [زَم ْ ] (ع اِ) نوعی زیتون وحشی . (از دزی ج 1 ص 605). || نوعی از نیزه ٔ دوشاخ . (از دزی ایضاً). رجوع به همین کتاب شود.
-
تملوک
لغتنامه دهخدا
تملوک . [ ت ُ ] (ع اِ) یکنوع زیتون وحشی . (ناظم الاطباء). قثاء بری را گویند و در بعضی نسخ تملول آمده است . (از لسان العجم شعوری ج 1 ص 282 الف ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
شال پستانه
لغتنامه دهخدا
شال پستانه . [ پ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام نوعی اززیتون تلخ باشد که در جنگلهای شمال موجود است و این نام در نور بدان داده اند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 249).این نام در نور به این درخت داده میشود و معنی پستان شغال دارد و در لاهیجان بنام زیتون وحشی و در ...
-
زقال
لغتنامه دهخدا
زقال . [ زَ ] (اِ) زغال اخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است . آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال اخته می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260). اسم فارسی قرانیا است و آن ثمر درخت است بقدر زیتون و ی...
-
شال
لغتنامه دهخدا
شال . (اِ) کلمه ای است که مردم جنگل در اول یا آخر نام گیاهی آرند و از آن گونه ٔ وحشی آن گیاه را خواهند چنانکه کلمه ٔ «دیو» را نیز بدین مقصود بکار برند: شال زیتون . شال پستانه . شال سنجان . شال سنجد. شال انجیر. (یادداشت مؤلف ). || (اِ) در تداول باغبا...
-
ایتالیا
لغتنامه دهخدا
ایتالیا. (اِخ ) جمهوری ایتالیا در حدود 47021000 تن جمعیت دارد. پایتختش شهر رم است . و قسمت شمالی آن بوسیله ٔ کوههای آلپ از فرانسه ، سویس ، اتریش ، و یوگسلاوی مجزا شده . قسمت مرکزی و جنوبی شبه جزیره ایست چکمه مانند که میان دریاهای تیرنه و آدریاتیک در ...
-
مرزنگوش
لغتنامه دهخدا
مرزنگوش . [ م َ زَ ] (اِ مرکب ) مرزنجوش . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (غیاث اللغات ). آذان الفار. (بحر الجواهر) (رشیدی ). مرد قوش . مرده گوش . حبق الفیل . عنقر. سمسق . عترة. گوش موش . مرزه گوش . مرزجوش . انجرک . شمشاد. عیسوب . ریحان داود. حبق الفتی . حبق ال...