کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیبارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیبارو
مترادف و متضاد
جمیل، خوشگل، زیبا، قشنگ، نیکمنظر، وجیه ≠ زشترو
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیبارو
فرهنگ نامها
(تلفظ: zibā ru) دارای چهرهی زیبا .
-
زیبارو
واژگان مترادف و متضاد
جمیل، خوشگل، زیبا، قشنگ، نیکمنظر، وجیه ≠ زشترو
-
زیبارو
لغتنامه دهخدا
زیبارو. (ص مرکب ) زیباروی . خوشروی و خوب صورت . (ناظم الاطباء). خوبروی . (آنندراج ) : زیبارویی بدین نکویی و آنگاه بدین برهنه رویی . نظامی .مهر آن دختران زیباروی در دلش جای کرد موی بموی . نظامی .جوانی دید زیباروی بر درنمودار جهانداریش در سر. نظامی .از...
-
واژههای مشابه
-
زیبارو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زیباروی› zibāru خوبرو؛ خوبصورت؛ خوشگل.
-
واژههای همآوا
-
زیبارو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زیباروی› zibāru خوبرو؛ خوبصورت؛ خوشگل.
-
جستوجو در متن
-
صبیحا
واژهنامه آزاد
زیبا، زیبارو.
-
سیمینعذار
واژگان مترادف و متضاد
زیبارو، سپیدروی، سفیدچهره، سیمعذار
-
لولی وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lulivaš لولیمانند؛ مانند لولی؛ زیبارو.
-
نیک رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیکروی، نیکوروی› [قدیمی] nikru زیبارو؛ خوشرو.
-
شنبول
واژهنامه آزاد
زیبارو، خوش چهره
-
مامازی
واژهنامه آزاد
زیبارو، دارای چهرۀ زیبا.
-
نشمین
واژهنامه آزاد
دختر زیبارو و خوش اندام.