کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زگیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زگیل
/zegil/
معنی
ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا میشود اما درد ندارد؛ سگیل؛ آزخ؛ وردان؛ واژو؛ بالو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
tuber, verruca, wart
-
جستوجوی دقیق
-
زگیل
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِ.) برجستگی کوچک روی پوست .
-
زگیل
لغتنامه دهخدا
زگیل . [ زَ / زِ ] (اِ) آژخ و ثؤلول . (ناظم الاطباء). در لاتینی آنرا «ورروکا» که در فرانسه «وررو» را از آن گرفته اند. غده ٔ گوشتی است که بیشتر بر پوست صورت و دست برآید و این غده ها را با داروهای سوزاننده از قبیل اسید ازتیک (بمقدار کم ) و جز آن برطرف...
-
زگیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) zegil ضایعۀ پوستی کوچک سفت و سخت که روی پوست بدن پیدا میشود اما درد ندارد؛ سگیل؛ آزخ؛ وردان؛ واژو؛ بالو.
-
زگیل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: guǰile طاری: zigil طامه ای: guǰile طرقی: gučâla کشه ای: zigil نطنزی: guǰile
-
زگیل
واژهنامه آزاد
وردان
-
واژههای مشابه
-
زِگیْل
لهجه و گویش گنابادی
zegil در گویش گنابادی یعنی خار ، خار گوشتی ، کنه شدن
-
genital wart
زگیل تناسلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] یکی از شایعترین عفونتهای منتقلشونده از راه تماس جنسی که عامل انتقال آن ویروس اچ.پی.وی است
-
papillate, verrucate, tuberculate
زگیلدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی با برآمدگیهای ریز و گرد
-
زگیل شدن
لهجه و گویش تهرانی
سماجت کردن
-
زیگیل، زگیل
لهجه و گویش تهرانی
خال گوشتی /مزاحم،سِمِج
-
واژههای همآوا
-
زِگیْل
لهجه و گویش گنابادی
zegil در گویش گنابادی یعنی خار ، خار گوشتی ، کنه شدن
-
جستوجو در متن
-
warty
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، زگیل مانند، دارای زگیل، زگیل دار