کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زکیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زکیدن
/zakidan/
معنی
= ژکیدن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زکیدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ)(مص ل .) از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زدن .
-
زکیدن
لغتنامه دهخدا
زکیدن . [ زَ / زُ دَ ] (مص ) خود بخود از قهر و خشم سخن کردن . (از برهان ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). لندیدن و با خود از روی خشم و قهر در زیر لب سخن گفتن . (ناظم الاطباء). ژکیدن . زک و زار زدن . شکایت کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ژک...
-
زکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] zakidan = ژکیدن
-
جستوجو در متن
-
زک
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ زکیدن) ‹ژک› [قدیمی] zak = زکیدن
-
زکید
لغتنامه دهخدا
زکید. [ زَ ] (ص ) فرسوده . مانده . خسته . آزرده . رنجیده .(ناظم الاطباء). ظاهراً زکیده . رجوع به زکیدن شود.
-
رکیدن
لغتنامه دهخدا
رکیدن . [ رَ دَ ] (مص ) خود بخود سخن گفتن از روی قهر و غضب . (برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). رکیدن که سروری به معنی زکیدن آورده تصحیف است از زکیدن چه امروز هم زک و زار معمول است چون لغتی اتباعی ، سروری در رکید می آورد ...
-
زکان
لغتنامه دهخدا
زکان . [ زَ / زُ ] (نف ) شخصی را گویند که از خود رمیده باشد و خود بخود سخن گوید. (برهان ) (از ناظم الاطباء). خود به خود حرف زننده . (انجمن آرا) (آنندراج ).آنکه از خود رمیده بود. و قیل به ازای فارسی . (شرفنامه ٔ منیری ). ژکان . ژگان . در حال زکیدن . ز...
-
زک و زار زدن
لغتنامه دهخدا
زک و زار زدن . [ زُ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) شکایت و ناله کردن . ژکیدن . شکایت کردن از فقر و جز آن . (ازیادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زکیدن شود.
-
رک
لغتنامه دهخدا
رک . [ رَ ] (اِ) ریشه ٔ رکیدن که صورتی یا تصحیفی است از زکیدن و ژکیدن . رجوع به ژکیدن و زکیدن شود. || رسته و صف کشیده . (از برهان ) (ناظم الاطباء).راسته و صف کشیده چه اگر گویند فلان چند رک شد؛ یعنی چند صف شد. (لغت محلی شوشتر). اما در این معنی مصحف رگ...
-
زک
لغتنامه دهخدا
زک . [ زُ ] (اِ) خود به خود حرف زدن باشد در زیر لب . (برهان ). خود به خود حرف زدن است . (انجمن آرا)(آنندراج ). و امر به این معنی هم هست که بزک و عوام گویند بلند بضم لام . (برهان ). لند و تکلم با خود زیرلب . (ناظم الاطباء). سخنی که از روی خشم در زیر ل...
-
ژکیدن
لغتنامه دهخدا
ژکیدن . [ ژَ / ژُ دَ ](مص ) با خویشتن دمدمه کردن از دلتنگی . (لغت نامه ٔ اسدی ). در خود همی تندیدن وهمی گفتن نرم نرم به تندی و خشم آلودگی . (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). با خود همی دندیدن نرم نرم و خشم آلود. (لغت نامه ٔ اسدی ). آهسته سخن گفتن در...
-
ژ
لغتنامه دهخدا
ژ. (حرف ) ژی یا زاء معقوده و یا زاء فارسی . نشانه ٔ حرف چهاردهم از حروف تهجّی است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ عدد نیست (مگر اینکه قائم مقام زاء باشد) و در حساب ترتیبی نشانه ٔ عدد چهارده (14) است .ابدالها:> این حرف به «ت » بدل شود:ارژنگ = ارتنگ : به قص...
-
ز
لغتنامه دهخدا
ز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در مقابل زاء غلیظه «ژ»، زاء خالصه و زاء اخت الراء گویند و در تجوید از حروف اسلیه و مائیه و حر...