کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زکند
/zokand/
معنی
کاسۀ سفالی: ◻︎ مدح تو را به هزل نبردم به سر از آنک / نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند (سوزنی: مجمعالفرس: زکند).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زکند
فرهنگ فارسی معین
(زُ کَ) (اِ.) کاسة سفالین .
-
زکند
لغتنامه دهخدا
زکند. [ زُ ک َ ] (اِ) زکنج . (فرهنگ رشیدی ). بمعنی زکنج است که کاسه ٔ سفالین بزرگ باشد. (برهان ). بمعنی کاسه ٔ سفالین است . (انجمن آرا) : مدح ترا به هزل نبردم برای آنک نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند. سوزنی (از فرهنگ رشیدی ).رجوع به زکنج شود.
-
زکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زکنج› [قدیمی] zokand کاسۀ سفالی: ◻︎ مدح تو را به هزل نبردم به سر از آنک / نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند (سوزنی: مجمعالفرس: زکند).
-
جستوجو در متن
-
زکنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zokanj = زکند