کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زکریا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زکریا
فرهنگ نامها
(تلفظ: zakariyā) (در اعلام) نام پیغمبری از بنی اسرائیل که پدر یحیی بود و نام او در قرآن آمده است .
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) پسر یهویاداع است و قول صحیح و معتنابه آن است که نوه ٔ یهویاداع بوده در ایام آحز یا ویوآش به منصب کهانت رسید... (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به همین کتاب و دائرة المعارف فارسی شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) (کسی که خداوند او را ذکر می فرماید)... پسر و جانشین یربعام دومین پادشاه اسرائیل است . دوم پادشاهان 14:29 که شش ماه سلطنت نموده از آن پس بدست شلوم گرفتار آمده مقتول گردید... (قاموس کتاب مقدس ) رجوع به دائرة المعارف فارسی...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) زکری . زکریاء. نام پیغامبری علیه السلام . (منتهی الارب ). نام نبی علیه السلام . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گویند که زکریا علیه السلام به اغوای شیطان به درخت پناه برده و غیرت الهی او را در زیر اره کشید. (آنندراج ). نام پ...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن ابی العباس احمدبن محمد اللحیانی . رجوع به ابویحیی ... شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن یحیی بن عبدالواحدبن عمراللحیانی الهیتانی صاحب تونس . سیوطی در صفدی آرد که وی فقیه ، فاضل و در عربیت و غوامض معانی ادب بارع بود و در سرودن شعر سحر می نمود. مدتی وزارت عم خود المستنصر را داشت و سپس در سا...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن الخطاب بن اسماعیل بن عبدالرحمن بن حزم ابکلی محدث و اهل تطیلة است که در سال 293 هَ . ق . به مشرق به سفر حج رفت و در مکه کتاب النسب زبیربن بکار را از جرجانی استماع کرد. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 170 شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن داودبن بکر نیشابوری ، مکنی به ابویحیی و مشهور به خفاف است که حافظ حدیث و مفسر بود. او راست : التفسیر الکبیر. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 334).
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن طیفوری در بغداد متولد شد و در آن شهر نشو و نما یافت . تحصیل صناعات طب را در نزد پدر نمود، اگرچه در جزء علمی طب مقامی بلند پیدا ننمود، در مقام عمل بر اکثر همگنان خود فائق و بگاه معالجت مرتبه ٔ تقدم و برتری داشت و زما...
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یزید. رجوع به ابویحیی شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عیسی شعبی محدث است . (منتهی الارب ).
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن منظور القرظی مدینی . رجوع به ابویحیی شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نافع موئی الارسوفی . رجوع به ابویحیی شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نداف که ابوحدیدة ناهض بن عریب و ابوعبداﷲ محمدبن اسماعیل بن امجد از وی روایت کرده اند. رجوع به الحلل السندسیة، ج 2 ص 160 و 181 شود.
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی الضبی البصری الساجی (220 - 307 هَ . ق .)، مکنی به ابویحیی الضبی . از محدثان و حفاظ بود. او راست : علل الحدیث . رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 335 شود.