کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زِبر و زِرَنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زِبر و زِرَنگ
فرهنگ گنجواژه
کاری.
-
واژههای مشابه
-
زبر
واژگان مترادف و متضاد
بالا، فوق، کسره ≠ پایین، زیر
-
زبر
واژگان مترادف و متضاد
خشن، درشت، زمخت، ضخیم، ناصاف ≠ لین، نرم
-
scabrous
زبْر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطح یا کرکپوشی با زوائد یا کرکهایی خشن شبیه به کاغذ سنباده
-
زبر
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ بَ) 1 - (حراض .) بالا، فوق . 2 - (اِ.) حرکت فتحه ( - ).
-
زبر
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (ص .) خشن ، درشت .
-
زبر
فرهنگ فارسی معین
(زُ بُ) [ ع . ] (اِ.) ج . زبور.
-
زبر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ نرم] zebr درشت؛ خشن؛ ناهموار.
-
زبر
دیکشنری فارسی به عربی
خشن , شائک , في العراء , متقشر
-
زبر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zewr طاری: zevr طامه ای: zevr طرقی: zewr کشه ای: zewr نطنزی: zevr
-
چار زبر
لغتنامه دهخدا
چار زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به چهار زبر شود.
-
زبر آوردن
لغتنامه دهخدا
زبر آوردن . [ زَ ب َ وَدَ ] (مص مرکب ) بالا آوردن . بزرگ ساختن : با تو به بیشی صبر در نتوان بست زانکه به یک روزه غم شکم زبر آرد.انوری (دیوان چ مدرس ج 2 ص 799).
-
زبر دادن
لغتنامه دهخدا
زبر دادن . [ زَ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مفتوح خواندن .
-
چاه زبر
لغتنامه دهخدا
چاه زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).