کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُل و زُل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زُل و زُل
فرهنگ گنجواژه
خیره نگریستن، خیره نگاه کردن.
-
واژههای مشابه
-
زل
فرهنگ فارسی معین
(زَ لّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) لغزیدن . 2 - (اِمص .) لغزش .
-
زِلّ
لهجه و گویش بختیاری
zel ضخیمتر، درشتتر، خشنتر.
-
زل
لهجه و گویش بختیاری
zel درخشانتر، واضحتر، برتر.
-
زِلّ
لهجه و گویش تهرانی
گوسفند بی دنبه،لاغر
-
زل زل نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
زل زل نگاه کردن . [ زُ زُ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خیره خیره دیدن کسی را. خیرخیر نگاه کردن . بربر نگاه کردن . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زل زدن شود.
-
زل زل نگاه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
نظرة
-
اله زل
لغتنامه دهخدا
اله زل . [ اِ ل ِ زِ ] (اِخ ) نام دهستانی در هنو از کشور بلژیک که دارای 4400 تن سکنه است .
-
زِل بریدن
لهجه و گویش بختیاری
zel boridan به چیزى خیره شدن.
-
زِلِّ سُو
لهجه و گویش بختیاری
zell-e sov ستاره درخشان صبح.
-
زِل آفتاب
لهجه و گویش تهرانی
تیغ آفتاب
-
آفتابِ زال،()زِل
لهجه و گویش تهرانی
آفتاب شدید
-
زَل،زله،زهله
لهجه و گویش تهرانی
جرئت، زهره، زَهلَش آب شد- زهرهاش ترکید