کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُلف و زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زُلف و زنجیر
فرهنگ گنجواژه
چفت و بست.
-
واژههای مشابه
-
زلف
واژگان مترادف و متضاد
بشک، جعد، شعر، طره، کاکل، گلاله، گیسو، گیس، مو
-
زلف
فرهنگ فارسی معین
(زُ لْ) (اِ.) گیسو، موی سر.
-
زلف
فرهنگ فارسی معین
(زُ لَ) [ ع . ] (اِ.) ج . زُلúفَة ؛ پاره ای از شب ، اول شب .
-
زلف
لغتنامه دهخدا
زلف . [ زِ ] (ع اِ) مرغزار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). روضه . (اقرب الموارد).
-
زلف
دیکشنری فارسی به عربی
شعر
-
زلف
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zolf طاری: zolf طامه ای: zolf طرقی: zolf کشه ای: kâkol نطنزی: zolf
-
زلف
لهجه و گویش تهرانی
حلقه مو، جلو زلفی، چتر زلف، چتر زلفی (موی جلوی پیشانی)
-
هم زلف
لغتنامه دهخدا
هم زلف . [ هََ زُ ] (ص مرکب ) شوهر خواهرزن . هم داماد. (آنندراج ). همریش . هم دامان . باجناغ .
-
هم زلف
فرهنگ فارسی معین
( ~. زُ) (ص .) باجناغ ، دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند.
-
خم زلف
لغتنامه دهخدا
خم زلف . [ خ َ م ِ زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیچ زلف . (یادداشت بخط مؤلف ). || نزد صوفیه اسرار الهی را گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
هم زلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamzolf = باجناغ
-
چتر زلف
دیکشنری فارسی به عربی
جناح , ضربة
-
ام زلف
واژهنامه آزاد
باجناق