کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
chirped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، جیر جیر کردن، زق زق کردن
-
chirping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خنده دار، جیر جیر کردن، زق زق کردن
-
chirps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خشمگین می شود، جیر جیر، جیک جیک، جیر جیر کردن، زق زق کردن
-
زقاق
لغتنامه دهخدا
زقاق . [ زِ ] (ع اِ) ج ِ زِق ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) رجوع به زق شود.
-
زقاق
لغتنامه دهخدا
زقاق . [ زُ ] (ع اِ) ج ِ زِق ّ. زِقاق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به زق و زِقاق شود.
-
زقان
لغتنامه دهخدا
زقان . [ زُق قا ] (ع اِ) ج ِ زِق ّ و زُقاق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به این دو کلمه شود.
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زَق ْ ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ی ») بانگ و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
chirp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای جیر جیر، جیر جیر، جیک جیک، جیر جیر کردن، زق زق کردن
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زَق ْ قی ی َ / زُق ْ قی ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ق ») موی بریده منسوب است به سوی زِق ّ که پوست بریده موی باشد. یقال : حلق رأسه زقیة؛ ای کأنه جُلد مزقق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ازقاق
لغتنامه دهخدا
ازقاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ زِق ّ.
-
زقیدن
لغتنامه دهخدا
زقیدن . [ زِ دَ] (مص ) زق زق کردن . با آوازهای کوتاه و پیاپی ، بیتابی نمودن بچه ٔ شیرخوار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زُق ْ ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ی ») توده ٔ دراهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توده ٔ دراهم و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
ازقة
لغتنامه دهخدا
ازقة. [ اَ زِق ْ ق َ ] (ع اِ) ج ِ زُقاق .
-
زقاق
لغتنامه دهخدا
زقاق . [ زَق ْ قا ] (ع ص ) خیک فروش . (دهار). منسوب است به زق که عمل خیک فروش و خیک دوز را افاده می کند. (الانساب سمعانی ). خیک ساز. خیک فروش . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
زققة
لغتنامه دهخدا
زققة. [ زَ ق َ ق َ ] (ع اِ) فاخته ها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ زُق ّ،بمعنی خمر. (از اقرب الموارد). و رجوع به زق شود.