کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَوْجَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَوجَة، مقابلِ شوهر، جمع: زوجات] zo[w]je همسر مرد؛ زن.
-
جستوجو در متن
-
زوجات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ زَوجَة] [قدیمی] zo[w]jāt = زوجه
-
عیال
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة
-
زن پدر
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة الاب
-
نامادری
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة الاب
-
متعلقه
واژگان مترادف و متضاد
زن، همسر، زوجه، خانم
-
همخانه
واژگان مترادف و متضاد
جفت، زن، زوجه، همسر
-
مادرزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mādarzan مادر زوجۀ مرد.
-
marquise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مارکیز، نوعی گلابی، زوجه مارکیز
-
حلیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حلیلَة] [قدیمی] halile زن شرعی مرد؛ زوجه.
-
czarina
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزرعه، زوجه تزار
-
زن
دیکشنری فارسی به عربی
امرات , انثي , زوجة
-
خانم
دیکشنری فارسی به عربی
زوجة , سيدة , عشيقة
-
مادر
دیکشنری فارسی به عربی
ام , رييسة الاسرة , زوجة الاب
-
منکوحه
واژگان مترادف و متضاد
زن، زوجه، عیال، همسر ≠ مطلقه