کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَهره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ام زهره
لغتنامه دهخدا
ام زهره . [ اُم ْ م ِ زُ رَ ] (اِخ ) زن کلاب بن مرة بود. (یادداشت مؤلف ).
-
بی زهره
لغتنامه دهخدا
بی زهره . [ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + زهره ) فاقد زهره . رجوع به زهره شود. || بی جرأت . جبان . ترسو : اگر چه دزد با صد دهره باشدچو بانگش برزنی بی زهره باشد. نظامی .|| بی حمیت و بی شرم . (آنندراج ). بدون تعب و خجلت . || خوش خلق . || صبور و برد...
-
چسنه زهره
لغتنامه دهخدا
چسنه زهره . [ چ ُ ن َ / ن ِ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ترسو. سخت جبان . بی دل و جرأت . بزدل . بددل . کم جرأت . جبان .
-
خانه ٔ زهره
لغتنامه دهخدا
خانه ٔزهره . [ ن َ / ن ِ ی ِ زُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) برج ثور و میزان . رجوع به خانه ٔ ستاره شود.
-
تنک زهره
لغتنامه دهخدا
تنک زهره . [ ت َ ن ُ /ت ُ ن ُ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) کنایه از مرد جبان و ترسنده . (آنندراج ). مقابل سخت دل و قویدل : مرد تنک زهره نجوید ستیزاز تنکی لرزه کند تیغ تیز. امیرخسرو (از آنندراج ).رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تنگ زهره
لغتنامه دهخدا
تنگ زهره . [ ت َ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) دل شکسته و مأیوس و ناامید. (ناظم الاطباء).
-
چشم زهره
لغتنامه دهخدا
چشم زهره . [ چ َ / چ ِ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نگاه خیره و غضب آلود. (از فرهنگ نظام ). چشم آغیل و چشم آغل . چشم غره . رجوع به چشم زهره رفتن شود.
-
زهرة مخملية
دیکشنری عربی به فارسی
گل هميشه بهار , گل جعفري
-
زهرة نجمية
دیکشنری عربی به فارسی
ستاره , گل ستاره اي , مينا , گل مينا
-
چش زهره
لهجه و گویش تهرانی
زهر چشم ،نَسَق
-
چشم زهره گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ رِ. گِ رِ تَ) (مص ل .) نگاه خیره و غضب آلود کردن به کسی .
-
چشم زهره رفتن
لغتنامه دهخدا
چشم زهره رفتن . [ چ َ / چ ِ زَ رَ / رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) نگاه خیره و غضب آلود به کسی کردن . (از فرهنگ نظام ). خیره نگریستن . چشم آغیل رفتن . چشم غره رفتن . با خشم و غضب و تهدید کس رانگریستن . رجوع به چشم زهره شود.
-
چشم زهره رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
خطر
-
چشم زهره گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
خوف
-
زُهره و زُحل
فرهنگ گنجواژه
سیارات.