کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَمَت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زَمَت
لهجه و گویش بختیاری
za:mat زحمت.
-
واژههای مشابه
-
زمت
لغتنامه دهخدا
زمت . [ زُم ْ م َ ] (ع اِ) مرغی است که رنگ به رنگ می گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرحوم دهخدا در یادداشتی آن را معادل «شوکا» فرانسوی دانسته و در یادداشتی دیگر آرد: مرغی چون کلاغی کوچک با قدی نازک تر و کشیده تر با ...
-
ملا زمت
دیکشنری فارسی به عربی
حضور
-
در ملا زمت کسی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
احضر
-
واژههای همآوا
-
زمت
لغتنامه دهخدا
زمت . [ زُم ْ م َ ] (ع اِ) مرغی است که رنگ به رنگ می گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مرحوم دهخدا در یادداشتی آن را معادل «شوکا» فرانسوی دانسته و در یادداشتی دیگر آرد: مرغی چون کلاغی کوچک با قدی نازک تر و کشیده تر با ...
-
ذمت
لغتنامه دهخدا
ذمت . [ ذَ ] (ع مص ) دیگرگون و متغیر و لاغر گردیدن . دیگرگون و متغیر شدن . لاغر گردیدن .
-
ذمط
لغتنامه دهخدا
ذمط. [ ذَ ] (ع مص ) گلو بریدن . ذبح .
-
ذمط
لغتنامه دهخدا
ذمط. [ ذَ م ِ ] (ع ص ) طعام ٌ ذَمِط؛ طعام زودگوار. زودهضم . سریعالهضم . سریعالانهضام .
-
ذمة
لغتنامه دهخدا
ذمة. [ ذَ م َ ] (ع مص ) (شاید معرب از دمه ٔ فارسی ) سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد.
-
ذمة
لغتنامه دهخدا
ذمة. [ ذَم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) بئرٌ ذَمَّة؛ چاه اندک آب . (مهذب الاسماء). چاه کم آب . || چاه بسیارآب . چاه پرآب . (از اضداد است ). ج ، ذِمام .
-
ذمة
لغتنامه دهخدا
ذمة. [ ذِم ْ م َ ] (ع اِ) کفالت . ذِمامَت . دَمامَت . || عهد. پیمان . (ادیب نطنزی ). اِل . امان : به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتونتاش گریخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 342). || حرمت . (مهذب الاسماء). ملحة. || زینهار...
-
ضمة
لغتنامه دهخدا
ضمة. [ ض َم ْ م َ ] (ع اِ) گروه اسپان رهان و اسپان که جهت گرو جمع کنند. (منتهی الارب ). || ضم . پیش (یکی از حرکات ثلاث )، و صورت آن در کتابت اینست «»، و تلفظ آن در فارسی با صامت همزه «اُ» باشد و آن در فارسی بجای واو عطف آید در تلفظ نه در کتابت :ای سر...
-
ذمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذمَّة] [قدیمی] zemmat ۱. امن؛ زینهار.۲. عهده.