کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَرْعٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زَرْعٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کشت - زراعت - روييدني غير از درخت
-
واژههای مشابه
-
زرع
واژگان مترادف و متضاد
حراثت، حرث، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت
-
زرع
فرهنگ فارسی معین
(زَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کشاورزی کردن . 2 - (اِمص .) کشاورزی . 3 - (ص .) کاشته . کشت .
-
زرع
لغتنامه دهخدا
زرع . [ زَ ] (ع مص ) کشت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). کاشتن تخم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).کاشتن کشاورز زمین را. (از ناظم الاطباء). کاشتن . (غیاث اللغات ). کشاورزی . برزگری . برزیگری . ...
-
زرع
لغتنامه دهخدا
زرع . [ زُ رَ ] (اِخ ) از اعمال حوران . (نخبة الدهر دمشقی ص 200). رجوع به زرعه شود.
-
زرع
دیکشنری عربی به فارسی
کاشت , جاي دادن , فرو کردن , کاشتن , القاء کردن , نشاکردن , درجاي ديگري نشاندن , مهاجرت کردن , کوچ دادن , نشاء زدن , پيوندزدن , عضو پيوند شده , فراکاشتن
-
زرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zar' ۱. کاشتن؛ زراعت کردن.۲. (اسم) آنچه کاشته شده؛ مزروع؛ کشته.
-
غراب زرع
لغتنامه دهخدا
غراب زرع . [ غ ُ ب ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غراب الزرع . رجوع به غراب الزرع شود.
-
زاغ زرع
لغتنامه دهخدا
زاغ زرع . [ غ ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زاغ بزرگ را غداف و زاغ کوچک را زاغ و زاغ الزرع نیز خوانند. مأکول اللحم است . گویند زیادت از هزار سال عمر یابد. با بوم دشمنی دارد و همه مرغی چون بچه را بزرگ کند از پیش خود براند الا غداف که پیوسته رعایت ک...
-
قابل زرع
دیکشنری فارسی به عربی
صالح للزراعة
-
کشت و زرع
لغتنامه دهخدا
کشت و زرع . [ ک ِ ت ُ زَ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) زراعت . فلاحت . دهقنت . کشاورزی . برزیگری . برزگری . کشت . اَبکار. حرث . احتراث . (یادداشت مؤلف ).
-
ابن ابی زرع
لغتنامه دهخدا
ابن ابی زرع . [ اِ ن ُ اَ زَ ] (اِخ ) ابوالحسن یا ابوعبداﷲ علی فاسی مراکشی . مورخ . تاریخ زندگانی او درست معلوم نیست . در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری میزیسته . دو کتاب در تاریخ نوشته است ، یکی زهرةالبستان که در دست نیست و دیگر «الانیس المطرب...
-
کشت و زرع
دیکشنری فارسی به عربی
مزرعة
-
کشت و زرع
فرهنگ گنجواژه
کشاورزی.