کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زَاغَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زَاغَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
منحرف شد - کج شد (در عبارت "زَاغَتْ عَنْهُمُ ﭐلْأَبْصَارُ "يعني چشم به آنها نمي افتد)
-
واژههای مشابه
-
زَاغَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
منحرف شد - کج شد(در عبارت "زَاغَتِ ﭐلْأَبْصَارُ "در اصل "زَاغَتْ " بوده که چون دو ساکن به هم رسيده کسره گرفته است)
-
واژههای همآوا
-
ضاغط
فرهنگ فارسی معین
(غِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) افشرنده ، فشارنده . 2 - (اِ.) دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردمند را می فشرند.
-
زعقة
لغتنامه دهخدا
زعقة. [ زَ ق َ ] (ع اِ) بانگ . فریاد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). صیحة. (از اقرب الموارد).
-
زاغة
لغتنامه دهخدا
زاغة. [ غ َ ] (ع ص ) ج ِ زائغ. قوم زاغة؛ میل کنندگان از حق . (منتهی الارب ). میل کنندگان از حق یعنی روی گردانیدن از حق . (آنندراج ). و رجوع به ناظم الاطباء و زائغ شود.
-
ضاغط
لغتنامه دهخدا
ضاغط. [ غ ِ ] (ع ص ، اِ) نگاهبان و امین بر چیزی . (منتهی الارب ). مشرف . (منتخب اللغات ). || گشادگی بغل شتر و بسیاری گوشت آن . (منتهی الارب ). || آنچه انگور بدان بیفشارند. (مهذب الاسماء). || افشرنده . فشارنده . (منتخب اللغات ). || نام دردی است که صاح...
-
ذَاقَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
چشيد
-
زَاغَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
منحرف شد - کج شد(در عبارت "زَاغَتِ ﭐلْأَبْصَارُ "در اصل "زَاغَتْ " بوده که چون دو ساکن به هم رسيده کسره گرفته است)
-
ضَاقَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
تنگ شد
-
جستوجو در متن
-
پوب
لغتنامه دهخدا
پوب . (اِ) کاکل مرغان که چون تاجی بر سر آنان است و آن پری چند است درازتر از دیگر پرهای سر : از ماده ٔ زاغت بجان در سوک پوب از سرکنان طاق فلک ندهد نشان جنسی موافق مثل این ؟ خواجه عمید. || پوپ . و در ملایر و تویسرکان و آن نواحی تاج گوشتین خروس را نیز پ...
-
شطرنج باختن
لغتنامه دهخدا
شطرنج باختن . [ ش ِ / ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) شطرنج بازیدن . شطرنج بازی کردن . (یادداشت مؤلف ) : شاه دل گم گشت و چون شطرنج را شه گم شودکی تواند باختن شطرنج را شطرنج باز. منوچهری .شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج ...
-
احزاب
لغتنامه دهخدا
احزاب . [ اَ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) همان غزوه ٔ خندق است . خوندمیر در حبیب السیر ج 1 ص 124 آرد: بقول اکثر اهل سیر هم در این سال [ سال پنجم از هجرت ] غزوه ٔ خندق که آنرا حرب احزاب نیزگویند وقوع یافت و در آن غزوه عمروبن عبدود بدست امیرالمؤمنین علی کشته ...