کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زيف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زيف
معنی
تحريف کردن , دست بردن در , باطل ساختن , تزوير کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زيف
دیکشنری عربی به فارسی
تحريف کردن , دست بردن در , باطل ساختن , تزوير کردن
-
واژههای مشابه
-
زیف
لغتنامه دهخدا
زیف . (اِ) زفت را گویند و آن صمغی باشد سیاه که بر سر کچلان چسبانند. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) (اوبهی ) (ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 248). || گناه . (برهان ) (آنندراج ) (اوبهی ) (ناظم الاطباء). || بی ادبی بود. (لغت فرس اسدی چ ا...
-
زیف
لغتنامه دهخدا
زیف . (اِخ ) مردی از نسل یهودا. (اول تواریخ ایام 4: 16). || شهریست در قسمت جنوبی یهودا. (صحیفه ٔیوشع 15:24). || شهری است بر تلی که بمساحت 4 میل از جرون دور و در موضعی که به تل الزیف مسمی است و بر حدود دشت زیف واقع میباشد (اول سموئیل 23:14 - 24 و 26:2...
-
زیف
لغتنامه دهخدا
زیف . [ زَ ] (ع مص ) خرامیدن در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خرامیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || دم در زمین کشیدن کبوتر و سینه برداشتن اونزدیک ماده و بانگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (...
-
زیف
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (اِ.) گناه ، بزه ، بی ادبی .
-
زیف
فرهنگ فارسی معین
(زِ یا زَ) [ ع . ] (ص .) ناسره ، قلب (زر، سیم ، پول ).
-
زیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: زَیف، جمع زیوف] [قدیمی] zeyf زروسیم ناسره؛ غشدار؛ پول قلب.
-
زیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zif ۱. گناه.۲. بیادبی.۳. ناکسی.
-
واژههای همآوا
-
ضَيْفِ
فرهنگ واژگان قرآن
ميهمان - ميهمانان (در اصل کلمه ضيف مصدر است ، و مصدر تثنيه و جمع ندارد و براي همين در عبارت "ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ ﭐلْمُکْرَمِينَ " به صورت مفرد آورده شده درحاليکه چند نفر مهمان بودند)
-
جستوجو در متن
-
ziff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیف
-
دست بردن در
دیکشنری فارسی به عربی
زيف
-
زیفة
لغتنامه دهخدا
زیفة. [زَ ی َ ف َ ] (ع اِ) یکی زیف . (منتهی الارب ). واحد زیف در معنی کنگره . (از اقرب الموارد). واحد زیف ، پایه ٔنردبان و کنگره . (ناظم الاطباء). رجوع به زیف شود.