کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زوک
لغتنامه دهخدا
زوک . [ زَ ] (ع مص ) به رفتار زاغ رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جنبانیدن هر دو دوش در رفتن . || خرامیدن . || (اِ) رفتار زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
تاگ زوک
لغتنامه دهخدا
تاگ زوک . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لادیز، بخش میرجاوه ، شهرستان زاهدان که در 20هزارگزی جنوب میرجاوه و6 هزارگزی جنوب راه فرعی میرجاوه به خاش واقع است و35 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
واژههای همآوا
-
ضوک
لغتنامه دهخدا
ضوک .[ ض َ ] (ع مص ) برجستن اسب بر ماده . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
زوکان
لغتنامه دهخدا
زوکان . [ زَ وَ ] (ع مص ) خرامیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زوک شود.
-
رفتار
لغتنامه دهخدا
رفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشا...