کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زومپیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
zoom in
زومپیش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نزدیکنمایی موضوع با تغییر فاصلۀ کانونی عدسی زوم
-
واژههای مشابه
-
زؤم
لغتنامه دهخدا
زؤم . [ زُءْم ْ ] (ع مص ) رجوع به زأم شود.
-
zoom
زوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی جلوۀ اپتیکی یا نوری که بهکمک عدسی دارای فواصل کانونی متغیر به دست میآید
-
زوم
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) نوعی عدسی با فاصلة کانونی متغیر. ؛~ کردن الف - تغییر دادن فاصلة کانونی عدسی زوم برای تطبیق با موضوع مورد نظر عکاس یا فیلمبردار. ب - (مجازاً) خیره شدن ، با توجه نگاه کردن در چیزی .
-
زوم
لغتنامه دهخدا
زوم . (اِخ ) دهی از دهستان اورامان است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 255 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زوم
لغتنامه دهخدا
زوم . (اِخ ) موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
زوم
لغتنامه دهخدا
زوم . (اِخ ) ناحیه ای است به ارمنیه . (منتهی الارب ). از نواحی ارمنیه در اطراف موصل و جبن زومی بدان منسوب است . (از معجم البلدان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زوم
لغتنامه دهخدا
زوم . (ع اِ) عصاره ٔ گرفته شده از گیاهان . || آبی که برای خیساندن ، کشمش را در آن کنند. || مقدار آبی که هر بار روی خمیر یا لباس زیر برای شستن ریزند. || دفعه : غسلته زوماً او زومین ؛ من این لباس زیر را یک یا دو بار شستم . (از دزی ج 1 ص 615).
-
زوم
لغتنامه دهخدا
زوم . [ زَ ] (ع اِ) نوعی از طعام لذیذ مر اهل یمن را که از شیر ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زوم
دیکشنری فارسی به عربی
ازيز
-
zoom shot
نمای زوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایی که بهکمک عدسی زوم (zoom) گرفته میشود و در آن، بدون نیاز به حرکت دوربین، پهنۀ رویداد بازتر یا بستهتر میشود
-
zoom out, zoom back
زومپس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] دورنمایی موضوع با تغییر فاصلۀ کانونی عدسی زوم
-
zoom lens
عدسی زوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی عدسی با فاصلۀ کانونی متغیر که از آن برای دورنمایی و نزدیکنمایی موضوع، بدون نیاز به حرکت دوربین، استفاده میشود
-
پیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. سابق، قبل ۲. فراپیش، قبل، قدام ۳. برابر، روبرو، مقابل ۴. زی، نزد ۵. گذشته، ماضی ۶. شاخهنخل ۷. جلو، پیشرو ۸. کنار، پهلو، نزدیک ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت، عقب