کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زومر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زومر
لغتنامه دهخدا
زومر. [ زَ م َ ] (ع ص ) کودک نیکوروی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ذومر
لغتنامه دهخدا
ذومر. [ ] (اِخ ) ابن وائل بن غوث بن قطن . قاله ابوعل الاثرم . در المرصع ابن الاثیر این نام بدین صورت بی هیچ شرحی آمده است .
-
ضومر
لغتنامه دهخدا
ضومر. [ ض َ م َ ] (ع اِ) حوک . حوک خوانند و آن بادروج است . (اختیارات بدیعی ). بادروج . (فهرست مخزن الادویه ). || گل بستان افروز است و آن را تاج خروس هم می گویند و بوییدن آن عطسه آورد. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
حتیان
لغتنامه دهخدا
حتیان . [ ح ِت ْ تی ] (اِخ ) قومی باستانی که پیش از تمدن مردم فینیقی در آسیای صغیر مملکت عظیمی داشته اند. پورداود گوید: سابقاً از حتیتها فقط نامی شنیده بودند، زیرا درتوارة چندین بار یاد گردیده اند پس از کاوشهائی که در سوریه و آسیای صغیر شد و چندین شه...