کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زوعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زوعة
لغتنامه دهخدا
زوعة. [ ] (ع اِمص ) شگفتی . || پریشانی . || آویختگی لبان پیری در هنگام گفتار. || (ص ) حقیر. تحقیرشده (زن یا مرد). (دزی ج 1 ص 614).
-
زوعة
لغتنامه دهخدا
زوعة. [ ع َ ] (ع اِ) پاره ای از گیاه خشک میان گیاه تر. || گوشت برهم نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) سبک و چست از مردم و جز آن . ج ، زُوَع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به زُوَع شود.
-
واژههای همآوا
-
ظوءة
لغتنامه دهخدا
ظوءة. [ ظَ ءَ ] (ع ص ) مرد گول .
-
زوات
لغتنامه دهخدا
زوات . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به مازندران رابینو شود.
-
ذوات
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] جِ ذات . 1 - خداوندان ، صاحبان . 2 - حقایق ، ماهیات .
-
ذوات
لغتنامه دهخدا
ذوات . [ ذَ ] (ع اِ) پوست گندم یا پوست دانه ٔ انگور یا پوست خربزه .
-
ذوات
لغتنامه دهخدا
ذوات . [ ذَ ] (ع اِ) ج ِ ذات .تأنیث ذو. خداوندان . دارندگان . صاحبان . مالکان . دارایان : مررت بنسوةِ ذوات مال . ذوات الارحام ؛ خویشان . ذوات الاذناب ؛ دنباله داران . || هستیها. چیزها. حقایق . و غیره : ذوات مکرمّة. و رجوع به ذات شود.
-
ضواة
لغتنامه دهخدا
ضواة. [ ض َ ] (ع اِ) مثانه مانندی که از شرم ناقه برآیدپیش از ولادت . (منتهی الارب ). || افزونی که بر گردن برآید. (مهذب الاسماء). ورمی است که در شتر عارض شود. گویند: بالبعیر ضواة؛ ای سلعة. (منتهی الارب ). || شور و غوغا و بانگ و فریاد مردم .
-
ذوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذات] [قدیمی] zavāt =ذات
-
جستوجو در متن
-
زوع
لغتنامه دهخدا
زوع . [ زُ وَ ] (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عنکبوت . (اقرب الموارد). || ج ِ زوعة. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به زوعة شود.