کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زوری
مترادف و متضاد
اجباری، عنفاً، قسری، متنکراً ≠ اختیاری، دلبخواهی
دیکشنری
extortionist, forced, forcible, mandatory
-
جستوجوی دقیق
-
زوری
واژگان مترادف و متضاد
اجباری، عنفاً، قسری، متنکراً ≠ اختیاری، دلبخواهی
-
زوری
لغتنامه دهخدا
زوری . (حامص ) توانایی و قدرت و طاقت و نیرو. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
پیل زوری
لغتنامه دهخدا
پیل زوری . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پیل زور. قوت . نیرومندی .
-
سینه زوری
لغتنامه دهخدا
سینه زوری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) قوت و طاقت .
-
بی زوری
لغتنامه دهخدا
بی زوری . (حامص مرکب ) صفت و حالت بی زور. کم زوری . ضعیفی . ناتوانی .
-
زه وه زوری
واژهنامه آزاد
(زَه وه زوری) ژن ذلیل
-
واژههای همآوا
-
ضوری
لغتنامه دهخدا
ضوری . [ ض َ را ] (اِخ ) نام آبی است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ناتوانایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nātavānāy(')i ضعف و سستی؛ کمزوری.
-
ناتوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) nātavāni بیزوری؛ ضعف؛ رنجوری.
-
قهری
واژگان مترادف و متضاد
اجباری، جبری، زورکی، زوری، قسری
-
عنفاً
واژگان مترادف و متضاد
بهجبر، بهزور، بهعنف، جبراً، زوری، قهراً
-
کلال
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (اِمص .) ماندگی ، کم زوری ، خستگی .