کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زورگو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زورگو
/zurgu/
معنی
زورگوینده؛ آنکه دیگری را به زور مجبور به قبول امری بکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جابر، ستمگر، قلدر، مستبد
دیکشنری
bully, dictatorial, extortionist, racketeer, tyrant
-
جستوجوی دقیق
-
زورگو
واژگان مترادف و متضاد
جابر، ستمگر، قلدر، مستبد
-
زورگو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zurgu زورگوینده؛ آنکه دیگری را به زور مجبور به قبول امری بکند.
-
زورگو
دیکشنری فارسی به عربی
غير معقول
-
زورگو
واژهنامه آزاد
مستبد ، خودکامه
-
واژههای مشابه
-
زورگو و باجگیر
فرهنگ گنجواژه
گردنکش.
-
جستوجو در متن
-
قلتشن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹قرتشن› [عامیانه] qoltašan گردنکلفت و زورگو.
-
غاصب
واژگان مترادف و متضاد
۱. زورستان، غصبکننده، متغلب ۲. زورگو، ستمگر
-
قلدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. زورگو، مستبد ۲. قلچماق ≠ دموکراتمنش
-
چماق لو
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.) (عا.) زورگو و مزاحم ، قلدر.
-
غرتشن
فرهنگ فارسی معین
( غُ تَ شَ) (ص .) (عا.) قلتشن ؛ زورگو.
-
غير معقول
دیکشنری عربی به فارسی
نابخرد , بيخرد , نامعقول , ناحساب , ناحق , بي دليل , زورگو
-
قلچماق
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردنکلفت ۲. زورگو ≠ ضعیف، نحیف
-
گردنکلفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. زورمند، قلچماق، نیرومند ۲. زورگو، قلدر، ≠ نزار