کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زورقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زورقی
معنی
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.)نوعی از کلاه قلندران که شبیه به زورق است .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زورقی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.)نوعی از کلاه قلندران که شبیه به زورق است .
-
زورقی
لغتنامه دهخدا
زورقی . [ زَ / زُو رَ ] (ص نسبی ، اِ) چون زورق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نوعی از کلاه قلندران باشد و آن شبیه است به کشتی . (برهان ) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). نوعی از کلاه قلندران شبیه به کشتی . (ناظم الاطباء). کلاهی که مانند کلاه قلندران ...
-
واژههای مشابه
-
boat burial, ship burial, boat grave
تدفین زورقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تدفینی که در آن جسد را درون زورق قرار میدادند یا همراه با آن در گودالی دفن میکردند
-
bark shrine/ barque shrine
پرستشگاه زورقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گونهای معبد کوچک به شکل قایقی که دماغه و پاشنۀ آن با نمادهای یک خدا تزیین شده و اتاقک آن حاوی پیکرۀ آن خداست
-
scaphoid abdomen, boat-shaped abdomen, navicular abdomen, carinate abdomen
شکمزورقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] شکمی که جدارۀ پیشین آن به شکل زورق فرورفته است
-
اصطرلاب زورقی
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب زورقی . [ اُ طُ ب ِ زَ / زُو رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از اقسام اصطرلاب است . (از مفاتیح خوارزمی ). و رجوع به اسطرلاب شود.
-
trabeculae carneae cordis, trabeculae cordis, fleshy trabeculae of heart
تورتیغههای زورقی قلب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] تارها و برجستگیهای ماهیچهای که از سطح داخلی حفرههای قلب بیرون زدهاند و سه نوع هستند
-
جستوجو در متن
-
scaphoid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، ناوی، زورقی
-
زهرات
لغتنامه دهخدا
زهرات . [ زَ هََ ] (ع اِ) در دو شاهد زیر از جوینی بمعنی خوبی ها و تازگیها آمده است : و جامی از یاقوت سرخ آتشی که بر مثال زورقی ساخته بودند و از نفایس زهرات دنیا و موجودات خزانه آن را در نظر او وزنی بودی . (جهانگشای جوینی ). و مقصودمطلوب از زهرات و ثم...
-
مجدل
لغتنامه دهخدا
مجدل . [ م َ دَ ] (اِخ ) شهری در نواحی شام یا کوهی . (از تاج العروس ). نام قصبه ای به فلسطین بر ساحل دریاچه ٔ طبریه مولد مریم مجدلیه . شهری به فلسطین به مغرب بحیره ٔ لوط و مریم مجدلیه از آنجا بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). (برج ) محلی است که مسیح ...
-
زورق
لغتنامه دهخدا
زورق . [ زَ رَ ] (معرب ، اِ) کشتی کوچک را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کشتی خرد. (منتهی الارب ) (غیاث ). سفینه و کشتی کوچک . (ناظم الاطباء). کشتی بسیار کوچک . کرجی . قایق . (فرهنگ فارسی معین ). کرجی . قُفّه . طَرّاده . ناوچه . بلم . لُتکا. قایق . غُرا...
-
غرق شدن
لغتنامه دهخدا
غرق شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرورفتن در آب که از سر بگذرد. مستغرق شدن . انغماس . غرقه شدن . غَرَق . (منتهی الارب ) : آنگاه آگاه شدند که غرق خواست شدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 516). هیچ نمانده بود از غرق شدن . (تاریخ بیهقی ص 516).کشتی من که در م...
-
رصدیه
لغتنامه دهخدا
رصدیه . [ رَ ص َ دی ی َ / ی ] (از ع ، ص نسبی ) رصدیة.- آلت رصدیه ؛ هر آلتی که در کار رصد بستن به کار است ، و آنرا اقسام بسیار است ازجمله : لبنة. حلقه ٔ اعتدالیه . ذات الاوتار. ذات الحلق . ذات السمت . الارتفاع . ذات الشبتین . ذات الجیب . الشبهة بالنا...