کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زود
/zud/
معنی
۱. [مقابلِ دیر] پیش از وقت.
۲. (قید) تند؛ باشتاب؛ سریع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پگاه، سریع، سریعاً، فیالحال، گاه ≠ دیر
دیکشنری
double-quick, early, little, quick, presently, soon, swiftly
-
جستوجوی دقیق
-
زود
واژگان مترادف و متضاد
پگاه، سریع، سریعاً، فیالحال، گاه ≠ دیر
-
زود
لغتنامه دهخدا
زود. (ق ) شتاب و جَلد و با لفظ کردن و بودن مستعمل است ... (آنندراج ). جلد و سریع و شتاب و به سرعت و شتاب و به تندی . و فی الفور و معجلاً. (ناظم الاطباء). تند. سریع. به شتاب : «زود به مقصد می رسد». (فرهنگ فارسی معین ). به سرعت . به شتاب . سریع. تند. ف...
-
زود
لغتنامه دهخدا
زود. [ زَ ] (ع مص ) آماده و مهیا کردن توشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زود
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ق .) تند، سریع .
-
زود
دیکشنری عربی به فارسی
تهيه کردن , مقرر داشتن , تدارک ديدن
-
زود
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [پهلوی: zūt] zud ۱. [مقابلِ دیر] پیش از وقت.۲. (قید) تند؛ باشتاب؛ سریع.
-
زود
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zü طاری: zü طامه ای: zu طرقی: zü کشه ای: zi نطنزی: zu
-
زود
دیکشنری فارسی به عربی
قريبا , مبکرا
-
واژههای مشابه
-
زؤد
لغتنامه دهخدا
زؤد. [ زُءْ / زُءُ ] (ع اِمص ) ترس . فزع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (ناظم الاطباء). ترسانیده شدن . (آنندراج ) : یضحی اذ العیس ادرکنا نکایتهاخرقاء یعتادها الطوفان والزؤد. لحیانی (از تاج العروس ).بلی زؤداً تفشغفی العواصی سافطس منه...
-
زؤد
لغتنامه دهخدا
زؤد. [ زُءْدْ / زُ ءَ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد).
-
زود زود
دیکشنری فارسی به عربی
متکرر
-
زود گذر
دیکشنری فارسی به عربی
اسطول , خاطف , عابر , عرضة للتلف
-
زود رنج
دیکشنری فارسی به عربی
حاد الطبع , حساس
-
زود کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
هزة