کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زوال یافتن
لغتنامه دهخدا
زوال یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) زوال پذیرفتن . نقصان یافتن . از میان رفتن : روز دانش زوال یافت که بخت به من راست فکر کژنگر است . خاقانی .همه شب در اندیشه کاین گنج و مال در او تا زیم درنیاید زوال . (بوستان ).زایل شود هر آنچه بکلی کمال یافت عمرم زوا...
-
زوال پذیر
لغتنامه دهخدا
زوال پذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) تغییرپذیر و فناشونده . (آنندراج ). فانی و ناپایدار. (ناظم الاطباء). زوال پذیرنده . آنچه فنا شود. آنچه دوام نکند. ناپایدار. مقابل زوال ناپذیر: جمال زوال پذیر است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ بعد و زوال شود.
-
زوال ناپذیر
لغتنامه دهخدا
زوال ناپذیر. [ زَ پ َ ] (نف مرکب ) زوال ناپذیرنده . آنچه فنا نشود. آنچه دوام کند. پایدار. مقابل زوال پذیر: روح جهان زوال ناپذیر است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
wetland loss
زوال تالاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پر شدن یا تخریب یا زهکشی فیزیکی تالاب
-
habitat loss, habitat reduction
زوال زیستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نابودی دائمی یا تدریجی شرایط زیستمحیطی بهطوریکه تداوم حیات یک اندامگان در آن امکانپذیر نباشد
-
dementia
زوال عقل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلال مزمن فرایندهای روانی به علت بیماری عضوی مغز که با تغییر شخصیت و موقعیتناشناسی و اختلال در حافظه و داوری و اندیشه همراه است
-
بی زوال
لغتنامه دهخدا
بی زوال . [زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زوال ) دایم . همیشگی . باقی .مستمر. زایل نشدنی . جاوید. جاویدان . بدون تغییر. تغییرناپذیر. ابدی و دائمی . (ناظم الاطباء) : یکی را مباد عزل یکی را مباد غم یکی باد بی زوال یکی باد بی کنار. فرخی .باد عمرت بی زوال و با...
-
زوال پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی، مقابلِ زوالناپذیر] zavālpazir زوالپذیرنده؛ نیستشدنی؛ نابودشدنی؛ ناپایدار.
-
وقت زوال
واژهنامه آزاد
1 - ( مصدر ) نیست شدن از بین رفتن برطرف شدن . 2 - متمایل شدن آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب . 3 - ( اسم ) نقصان نقص
-
gust decay time
زمان زوال جَست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بازۀ زمانی از لحظۀ رخداد سرعت بیشینۀ باد جَستی تا پایان جَست
-
substance-induced persisting dementia
زوال عقل دائم موادزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] نقایصِ شناختی ناشی از مصرف مداوم مواد، شامل اختلال حافظه و ناشناسایی و زبانپریشی و ناکنایی (apraxia)
-
senescent lake, extinction lake
دریاچۀ روبهزوال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] دریاچۀ بیشپروردی که براثر ازدیاد گیاهان و از دست دادن تدریجی و مستمر آب در حال تبدیل شدن به باتلاق است
-
زَرد و زَوال
فرهنگ گنجواژه
زرد و زِلاغ، زردنبو.
-
نزول و زوال
فرهنگ گنجواژه
تحلیل رفتن.
-
alcohol-induced persisting dementia, alcoholic dementia
زوال عقل دائم الکلزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] اختلال در کارکردهای ذهنی ناشی از مصرف الکل که بهصورت نقایصِ شناختی، از جمله اختلال در حافظه و گفتار و حرکت و تواناییهای حسی، بروز میکند