کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهر ماری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زهر(درترکیب)
دیکشنری فارسی به عربی
هلاک
-
زهر اب
دیکشنری فارسی به عربی
بول
-
زهر ریختن
لهجه و گویش تهرانی
انتقام گرفتن
-
زهر ونوش
فرهنگ گنجواژه
تلخ و شیرین.
-
زهر مار کردن
لغتنامه دهخدا
زهر مار کردن . [ زَ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوردن چیزی غیرمرغوب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلمه ٔ اهرمنی بمعنی خوردن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کنایه از خوردن است با لحن غیظ و تغیر و خشم چنانکه گویند: «می خواهم یک لقمه ناهار زهر مار کنم ». (فرهنگ ع...
-
ناشی از زهر اگینی
دیکشنری فارسی به عربی
سام
-
زهر چش ،()گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
نسق،ترساندن
-
مث زهر مار
لهجه و گویش تهرانی
تلخ
-
قند و زَهر
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
زَهر و سَم
فرهنگ گنجواژه
سم.
-
زهر و شربت
فرهنگ گنجواژه
درد و درمان.
-
زهر/نیش چیزی را گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
خنثی کردن،ملایم کردن
-
واژههای همآوا
-
زهرماری
لغتنامه دهخدا
زهرماری . [ زَ رِ ما ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) مشروب مُسْکِر. کلمه ٔ آهرمنی ، آشامیدنی . خوردنی هرچه باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زهر مار. مانند زهر مار. چیز ناگوار و تلخ و نامطبوع و ناپسند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
جستوجو در متن
-
بفنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] bafnaj ماری که به کسی گزند نرساند؛ مار بیزهر.