کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابواسحاق زهری
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق زهری . [ اَ اِ ق ِ زُ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن سعد زهری ... شود.
-
دره زهری
لغتنامه دهخدا
دره زهری . [ دَرْ رَ ؟ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه شیراز به جهرم میان سنان و کپه سنگی در، واقع در 170هزارگزی شیراز. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کاتب زهری
لغتنامه دهخدا
کاتب زهری . [ ت ِ ب ِ زُ هََ ] (اِخ ) محمدبن سعد مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به نام ابن سعد و ابوعبداﷲ محمد و ریحانة الادب ج 3 ص 333 شود.
-
عمر زهری
لغتنامه دهخدا
عمر زهری . [ ع ُ م َ رِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . رجوع به عمر شافعی شود.
-
عمر زهری
لغتنامه دهخدا
عمر زهری . [ ع ُم َ رِ زُ ] (اِخ ) ابن سعد. رجوع به عمر مدنی شود.
-
قاسم زهری
لغتنامه دهخدا
قاسم زهری . [ س ِ م ِ زُ هََ ] (اِخ ) رجوع به قاسم بن صفوان شود.
-
ابراهیم بن عبدالرحمن زهری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن عبدالرحمن زهری . [ اِ م ِ ن ِ ع َ دِرْ رَ ما ن ِ زُ ] (اِخ ) پدرش عبدالرحمن بن عوف از عشره ٔ مبشره است . وی بواسطه ٔ پدر خود از عمربن خطاب روایت کرده . ابراهیم بن منذرگوید او در 76 سالگی به سال 75 هَ .ق . درگذشته است ،ولی این سخن با آنچه د...
-
ابراهیم بن سعد زهری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سعد زهری . [ اِ م ِ ن ِ س َ دِ زُ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق . از مشاهیرعلماء و محدثین . وفات او به سال 180 هَ .ق . است .
-
واژههای همآوا
-
ظهری
لغتنامه دهخدا
ظهری . [ ظِ ] (ص نسبی ) منسوب به ظهر که بطنی است از حِمْیَر. (سمعانی ).
-
ظهری
لغتنامه دهخدا
ظهری . [ ظِ ری ی ] (ع ص ) پس پشت انداخته . فراموش کرده . قوله تعالی : ورأکم ظهریاً (قرآن 92/11)؛ أی بظهر و هو ان تنساه و تغفل عنه . (مهذب الاسماء). || شتر آماده ٔ جهت حاجت . ج ، ظهاری ّ.
-
ظهری
لهجه و گویش تهرانی
نیمروز
-
جستوجو در متن
-
جولاهک
لهجه و گویش تهرانی
عنکبوت زهری
-
هلاهل
فرهنگ فارسی معین
(هَ هِ) (اِ.) زهری که هیچ پادزهر و درمانی ندارد.
-
toxic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سمی، زهری، ناشی از زهر اگینی، زهراگین