کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زهری
مترادف و متضاد
زهرآگین، زهرآلود، سمدار، سمی، مسموم
دیکشنری
poisonous, toxic
-
جستوجوی دقیق
-
زهری
واژگان مترادف و متضاد
زهرآگین، زهرآلود، سمدار، سمی، مسموم
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زَ هََ ](ص نسبی ) منسوب به زهراء «مدینة السلطان بقرطبة» ازبلاد مغرب . و ابوعلی حسین بن محمدبن احمد الغسانی الزهری بدان منسوب است . (از معجم البلدان ). رجوع به زهراء و حسین ... در همین لغت نامه و معجم البلدان شود.
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم افلیلی شود.
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) عبداﷲبن سعد الزهری . از اصحاب سیر و اخبار. کتاب فتوح خالدبن الولید از اوست . (ابن الندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعدبن ابی وقاص قرشی ، مکنی به ابوالقاسم . متوفی به سال 83 هَ . ق . وی یکی از اشراف دولت در عصر مروانی بود. او با ابن الاشعث بر عبدالملک بن مروان خروج کرد و در وقایع عراق حاضر بود. او رااسیر کردند و نزد حجاج بردند و سپس کشت...
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعدبن منیع الزهری . از مورخان ثقه و از حفاظ حدیث بود. در سال 168 هَ . ق . در بصره متولد شد و در بغداد سکونت کرد و در همانجا بسال 230 هَ . ق . درگذشت . او راست : طبقات الصحابه . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 899).
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عبدالرحیم الزهری . از حفاظ حدیث بود و بسال 249 هَ . ق . درگذشت . او راست : الضعفا. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 925).
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ )احمد نباتی بن محمد مفرج . حافظ است . (منتهی الارب ).
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (ص نسبی ) منسوب به زهرةبن کلاب بن مرة. (از انساب سمعانی ). منسوب به زُهْرة.
-
زهری
لغتنامه دهخدا
زهری . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن مسلم بن عبیداﷲ، معروف به ابن شهاب ، مکنی به ابوبکر، از بنی زهره . تابعی و محدث مشهور (51 - 124 هَ . ق .). وی ده تن از صحابه را دیدار کرد و قریب 2000 حدیث از آنان و گروهی کثیر از زن و مرد اشراف و موالی فراگرفته و نخستین کس ...
-
زهری
دیکشنری فارسی به عربی
سام
-
واژههای مشابه
-
علی زهری
لغتنامه دهخدا
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد زهری شروانی مدنی نقشبندی حنفی . ملقب به اکمل الدین . رجوع به علی شروانی شود.
-
علی زهری
لغتنامه دهخدا
علی زهری . [ ع َ ی ِ زُ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجی شود.