کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهرة مخملية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زهرة مخملية
معنی
گل هميشه بهار , گل جعفري
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زهرة مخملية
دیکشنری عربی به فارسی
گل هميشه بهار , گل جعفري
-
واژههای مشابه
-
زهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: zohre) (عربی) (نجوم) دومین سیارهی منظومهی شمسی که از درخشندهترین اجرام آسمانی است ، ناهید، ونوس ؛ در نزد قدما زهره نماد نوازندگی و خنیاگری است .
-
زهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. جرات، شهامت ۲. زهرهدان، مراره
-
زهره
واژگان مترادف و متضاد
ناهید
-
زهره
فرهنگ واژههای سره
ناهید
-
gall bladder
زَهره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کیسهای گلابیشکل، به طول 7 تا 10 سانتیمتر، که در زیر قطعۀ راست کبد واقع شده و محل ذخیرۀ زرداب است متـ . کیسۀ صفرا
-
Venus
زُهره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] دومین سیارۀ منظومۀ شمسی ازلحاظ فاصله از خورشید و نزدیکترین سیاره به زمین که هماندازۀ زمین است و با ابرهای ضخیم کربندیاکسید پوشیده شده است و دمای سطح آن به 450 درجۀ سلسیوس میرسد متـ . ناهید
-
زهره
فرهنگ فارسی معین
(زُ رِ) [ ع . زهرة ] (اِ.) ناهید؛ دومین سیارة منظومة شمسی به نسبت فاصله از خورشید.
-
زهره
فرهنگ فارسی معین
(زَ رِ یا رَ) (اِ.) 1 - کیسة صفراء. 2 - مایع زرد رنگ و تلخ موجود در کیسة صفرا. ؛ ~ترک شدن (عا.) به شدت ترسیدن .
-
زهره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . زهرة ] (اِ.) واحد زهر؛ یک شکوفه .
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ ] (اِخ ) (رود...) آبش شیرین مایل به شوری است . در زمستان و بهار عبور کاروان از آن جز به تدبیر ممکن نشود. رودخانه ٔ فهلیان و رودخانه ٔ نورآباد ممسنی و رودخانه ٔ سرآب سیاه ممسنی و رودخانه ٔ چال موره ٔ کهکیلویه در قریه ٔ پشت کوه ، ناحیه ٔ باوی ...
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). و با لفظ بافتن و شکافتن مستعمل است . (از آنندراج ). پوستی باشد کیسه مانند که درآن آب ...
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) قرنفل شامی و در مغرب قرنفلیه نامند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی است از نبات . (ترجمه ٔ صیدنه ). || به جزایر چین باشد، برگش به برگ عدس ماند. (نزهة القلوب ). گیاهی است که برگ نوعی از آن مانند عدس است . شاخ آن راست برآید بمقدار...
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زُ رَ / رِ ] (اِ) به لغت اکسیریان نحاس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در اصطلاح کیمیاگران کنایه از مس است . (مفاتیح ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).