کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زهد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زهد
/zohd/
معنی
۱. نخواستن چیزی و ترک کردن آن.
۲. اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن؛ بیاعتنایی به دنیا؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پارسایی، پرهیزگاری، تعبد، تقدس، تقوا، تورع، ورع ≠ فسق، ناپارسایی
دیکشنری
asceticism, austerity, devotion, piety, piousness
-
جستوجوی دقیق
-
زهد
واژگان مترادف و متضاد
پارسایی، پرهیزگاری، تعبد، تقدس، تقوا، تورع، ورع ≠ فسق، ناپارسایی
-
زهد
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ ع . ] (اِمص .) پرهیزکاری .
-
زهد
لغتنامه دهخدا
زهد. [ زَ] (ع مص ) اندازه کردن چیزی را. || (اِ) قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : خذ زهد ما یکفیک ؛ بگیر به قدر کفایت خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
زهد
لغتنامه دهخدا
زهد. [ زَهََ ] (ع اِ) زکوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، زِهاد. (اقرب الموارد).
-
زهد
لغتنامه دهخدا
زهد. [ زُ ] (ع مص ) بی رغبت شدن . (ترجمان القرآن ) (از تعریفات جرجانی ). زاهد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخواهان شدن . پارسا شدن . (دهار). ناخواهانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زهادة. (ناظم الاطباء). روی بازگردانیدن از چیزی است بواسطه ٔ حقیر...
-
زهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zohd ۱. نخواستن چیزی و ترک کردن آن.۲. اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن؛ بیاعتنایی به دنیا؛ پرهیزکاری؛ پارسایی.
-
واژههای مشابه
-
زهد ورزیدن
لغتنامه دهخدا
زهد ورزیدن . [ زُ وَ دَ ] (مص مرکب ) پرهیزگاری کردن . پارسائی کردن . ناخواهانی نمودن : همچون پدر بحق تو سخن گوی و زهد ورززیرا که نیست کار جز این ای پسر مرا. ناصرخسرو.به عشق ، مستی و رسوائیم خوش است ازآنک نکو نباشد با عشق ، زهد ورزیدن . سعدی .رجوع به ...
-
طاعت و زهد
فرهنگ گنجواژه
زهد.
-
فسق و زهد
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
زهد و توبه
فرهنگ گنجواژه
صوفیگری.
-
زهد و جام
فرهنگ گنجواژه
صفات صوفیان.
-
زهد و ریا
فرهنگ گنجواژه
صفات متضاد.
-
زهد و عبادت
فرهنگ گنجواژه
طاعت.
-
زهد و علم
فرهنگ گنجواژه
صفات عالمان متعهد.