کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زن طلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کنگره زن
لغتنامه دهخدا
کنگره زن . [ ک ِ گ ِ رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) ساززن . مطرب . نواگر : با شیخان و نومالان و فالگیران ومرده شویان و کنگره زنان و شطرنج بازان و دولتخوردگان و بازماندگان خاندانهای قدیم و دیگر فلک زدگان صحبت مدارید. (عبید زاکانی ). رجوع به کنگر و کنگره شود.
-
کاه زن
لغتنامه دهخدا
کاه زن . [ زَ ] (اِ مرکب ) یا کاه زنه . طوری از طناب که بکاه آگنند و بر ستور حمل کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
گردن زن
لغتنامه دهخدا
گردن زن . [ گ َ دَ زَ ] (نف مرکب ) سیاف که در عرف حال جلاد گویند. (آنندراج ) : خاک همان خصم قوی گردن است چرخ همان ظالم گردن زن است . نظامی .چنان زد که از تیغ گردن زنش سر دشمن افتاددر دامنش . نظامی .تو نیز ار نهی بار گردن ز دوش ز گردن زنان برنیاری خرو...
-
گردنه زن
لغتنامه دهخدا
گردنه زن . [ گ َ دَ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) دزد. راه بر. گردنه بر. گردنه بند.
-
boxer, boxeur (fr.)
مشتزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ورزشکاری که با استفاده از مشت به مبارزه با ورزشکار دیگر بپردازد
-
freezer
یخزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] محفظهای برای منجمد کردن مواد غذایی
-
hoaxer
کلکزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] کسی که معمولاً با روشهای نرمافزاری یا الکترونیکی به کاربر رایانه کلک میزند متـ . کلکباز
-
jack pool
موجزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] استخر مجهز به دستگاه تولید موج
-
نغمه زن
لغتنامه دهخدا
نغمه زن . [ ن َ م َ / م ِ زَ ] (نف مرکب ) نغمه پرداز. (ناظم الاطباء). خنیاگر. رجوع به نغمه پرداز شود : نغمه زنش زهره ٔ پرده شناس نغمه زنی کرده به چندین سپاس .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
نفس زن
لغتنامه دهخدا
نفس زن . [ ن َ ف َ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از صاحب دم و جاندار. (آنندراج از فرهنگ زلیخای جامی ). که نفس می زند. که تنفس می کند. که حیات دارد. ذوحیات .
-
نوبت زن
لغتنامه دهخدا
نوبت زن . [ ن َ / نُو ب َ زَ ] (نف مرکب ) نقاره چی . نوبتی . (آنندراج ). کسی که طبل می زند. (ناظم الاطباء). که نوبت می نوازد : نوبت زن صبح را چه افتادکز کوس و دهل نمی کند یاد.نظامی .چو نوبت زن شاه زد کوس جنگ جرس دار زنگی بجنباند زنگ . نظامی .چو نوبت ...
-
نوبه زن
لغتنامه دهخدا
نوبه زن . [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ زَ ] (نف مرکب ) نوبت زن . نقاره چی : نوبه زنت کیقباد میده نهت اردشیرنیزه برت تهمتن غاشیه کش گستهَم . خاقانی .مردان علْوی هفت تن درگاه او را نوبه زن خصمان سفلی چار تن پیشش پرستار آمده .خاقانی .
-
نقاره زن
لغتنامه دهخدا
نقاره زن . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ زَ ] (نف مرکب ) نقاره چی . نقارچی . که نقاره زند.
-
نقب زن
لغتنامه دهخدا
نقب زن . [ ن َ زَ ] (نف مرکب ) دزد خانه . (ناظم الاطباء). که با نقب زدن به جائی داخل شود : دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمرآری بهرزه قامت او خم نیامده ست . خاقانی .چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان . خاقانی .چون زکا...
-
نی زن
لغتنامه دهخدا
نی زن . [ ن َ / ن ِ زَ ] (نف مرکب ) نی نواز. (آنندراج ). کسی که نی می نوازد. (ناظم الاطباء). نائی . نایی . نوازنده ٔ نای . نای زن . رجوع به نای زن شود.