کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگ بسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
rusting
زنگزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] خوردگی آهن یا آلیاژهای آن که محصول قهوهای مایل به قرمز دارد
-
green rust
زنگ سبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، شیمی] نوعی محصول خوردگی سبزرنگ در سطح فلزات آهنپایه که کاتیونهای آهن فرِّو و فرِّیک و آنیون هیدروکسید و دیگر آنیونها مانند کربنات یا سولفات یا کلرید با هم در آن وجود دارند
-
white rust
زنگ سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ← لکۀ انبارش مرطوب
-
cowbell
زنگِ گاو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زنگ برای ارکستر، مشابه زنگی که به گردن گاو یا دیگر چارپایان میبندند و معمولاً بدون آونگ است و از بیرون به آن ضربه میزنند
-
anchor bell
زنگ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] زنگی در قسمت جلوی شناور که در هنگامی به صدا درمیآید که برحسب قوانین راهبردی "پرهیز از تصادم" بخواهند مِهگرفتگی یا تعداد بخوی به آب دادهشده را به پُل فرماندهی اعلام کنند
-
rust-resistant
زنگمقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] ویژگی مادهای که در برابر زنگزدگی مقاوم شده است
-
bells
زنگها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از خودصداهای بَرکوبشی یا تکانهای فلزی که بدنهای جامی یا کروی دارند و عامل مرتعشکنندۀ آنها بهصورت کوبه یا آونگ یا ساچمه است
-
rust bloom
شروع زنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] بیرنگ شدن فلز که نشاندهندۀ آغاز زنگزدگی است
-
زنگ تفریح
فرهنگ فارسی معین
(زَ گِ تَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فاصلة کوتاه پس از پایان یک جلسه درس که به شاگردان امکان می دهد از کلاس بیرون بروند و به بازی یا استراحت پردازند.
-
زنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ. زَ دَ) (مص ل .) زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن .
-
تله زنگ
لغتنامه دهخدا
تله زنگ . [ ت َ ل ِ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیلاب است که در بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع است و همچنین نام یکی از ایستگاههای راه آهن تهران به اهواز است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دره زنگ
لغتنامه دهخدا
دره زنگ . [ دَرْ رَ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در16 هزارگزی دهدز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دره زنگ
لغتنامه دهخدا
دره زنگ . [ دَرْ رَ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیر بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 6هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان و 70 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان به آغاجاری ، با 130 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است . س...
-
دیار زنگ
لغتنامه دهخدا
دیار زنگ . [ رِ زَ ] (اِخ ) رجوع به زنگبار شود.
-
رباط زنگ
لغتنامه دهخدا
رباط زنگ . [ رُ طِ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش بیارجمند شهرستان شاهرود. سکنه ٔ آن 50 تن . آب ده از یک رشته قنات تأمین میشود و فرآورده ٔ عمده ٔ آن غلات و پنبه و تنباکو و لبنیات است . در فصل زمستان از طایفه ٔ سنگسری و کردهای قوچانی جهت چرانیدن ستور و چ...