کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنگمقاوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] zang = زنگی
-
زنگ
دیکشنری فارسی به عربی
صدا
-
resistant starch
نشاستۀ مقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی نشاستۀ طبیعی یا اصلاحشده که در برابر تجزیه و آبکافت مقاوم است
-
hardening-off, hardening 2
مقاومسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سازگار کردن گیاه در مقابل یک تنش محیطی با قرار دادن تدریجی آن در همان شرایط تنش
-
طبقه ٔ مقاوم
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ مقاوم . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طبقه ای است از سلولهای زیر اپیدرم بساک گیاهان . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 461 شود.
-
hardened site
ایستگاه مقاوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ایستگاهی که برای حفاظت آن در مقابل سلاحهای متعارف معمولاً در زیر پوششی از سنگ یا بتن ساخته میشود
-
rust converter
مبدل زنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] مادۀ شیمیایی شامل مواد معدنی و آلی که برای تبدیل زنگارهای سطح فلز به لایهای محافظ به کار میرود و مانع نفوذ رطوبت و زنگزدگی بازگشتی میشود
-
سپاه زنگ
لغتنامه دهخدا
سپاه زنگ . [ س ِ هَِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مو بود که گرد صورت برآید. ریش : بگرد عارض آن ماهروی چاه زنخ سپاه زنگ درآمد بسان مور و ملخ .سوزنی .
-
زنگ اخبار
لغتنامه دهخدا
زنگ اخبار. [ زَ گ ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زنگی که برای اطلاع اهل خانه بدر خانه ها نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین ).وسیله ٔ ساده ٔ برقی برای خبر دادن با صدای زنگ و آن یک آهن ربای الکتریکی است که در مقابل جوشنی قرار گرفته باشد و انتهای آن جوشن به ...
-
زنگ بستن
لغتنامه دهخدا
زنگ بستن . [ زَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) معروف است . (آنندراج ). پوشیده شدن فلز یا آئینه از زنگ . تشکیل یافتن قشری بر سطح فلزات بسبب تأثیر هوا یا رطوبت . رجوع به زنگ زدن شود. || در ولایت رسم است که چون شاطر یا پهلوان به کمال فن می رسد زنگ می بندد به خلا...
-
زنگ حیدری
لغتنامه دهخدا
زنگ حیدری .[ زَ گ ِ ح َ / ح ِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زنگ گلابی که قلندران بر کمر بندند. (آنندراج ) : حیدر صفدر علی بن ابی طالب که هست در میان قنبرش گردون چو زنگ حیدری .ملا سالک قزوینی (از آنندراج ).
-
زنگ داشتن
لغتنامه دهخدا
زنگ داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) دارای زنگ و تیرگی بودن : دلت گر ز بی طاعتی زنگ داردهلا! بآتش علم و طاعت گذارش .ناصرخسرو.
-
زنگ دندان
لغتنامه دهخدا
زنگ دندان . [ زَ گ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حفر. قلح . زردی دندان و تباهی آن . و آن قشری است که بر روی عاج دندانها تشکیل می یابد و موجب فساد دندانها میگردد.- زنگ دندان نشستن ، یا زنگ دندان بودن ؛ یعنی سخت ناشتا بودن : «بچه ها تا ظهر زنگ دندان...
-
زنگ زدن
لغتنامه دهخدا
زنگ زدن . [ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) زنگار گرفتن فلز و آیینه و جز آنها. اکسیده شدن . (فرهنگ فارسی معین ). فراهم آمدن چرک و زنگ و زنگار در فلزات و جز آن . (ناظم الاطباء). زنگ برآوردن آهن و مانند آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تشکیل یافتن قشری موسوم به ز...
-
زنگ زدودن
لغتنامه دهخدا
زنگ زدودن . [ زَ زِ / زُ دَ ] (مص مرکب ) برطرف کردن زنگ و کدورت . جلا دادن . پاک و درخشان کردن : دانش آموز و بخت را منگراز دلت بخت کی زداید زنگ . ناصرخسرو.سخن را تا نداری صاف و بی رنگ ز دلها کی زداید زنگ و زنگار. ناصرخسرو.دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ ...