کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنوز
لغتنامه دهخدا
زنوز. [ زُ ] (اِخ ) مرکز بخش و دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که 359 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
زنوز
لغتنامه دهخدا
زنوز. [ زُ ] (اِخ ) یکی از بخش های سه گانه ٔ شهرستان مرند است که در شمال شهرستان مزبور واقع است و از دو دهستان ، حومه با 6903 تن سکنه و هرزنداب با 11116 تن سکنه تشکیل یافته . راه آهن و شوسه ٔ تبریز به جلفا از این بخش می گذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
جستوجو در متن
-
آدینا
واژهنامه آزاد
نام کوهی در زنوز-الهه زیبایی ها
-
آدینا
واژهنامه آزاد
نام کوهی در استان آذربایجان شرقی که شهر زنوز را در بر گرفته است
-
ریوز
لغتنامه دهخدا
ریوز. [ رُ ] (اِخ ) تصحیفی است از زنوز که قصبه ای است در شهرستان مرند. در نزهةالقلوب (چ لیدن ج 3 ص 88) در متن ضبط بالا آمده و در پاورقی نسخه بدلها عبارتند از: زنوز، زثور، زیوه و زنور. رجوع به مأخذ بالا و ماده ٔ زنوز شود.
-
رواز
واژهنامه آزاد
دو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده می شد. زنوز نیز ابزاری برای تسطیح زمین بود).
-
سرتپه
لغتنامه دهخدا
سرتپه . [ س َ ت َ پ َ ] (اِخ ) (سرای تپه ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز شهرستان مرند. دارای 554 تن سکنه . آب آنجا از چشمه و رود زنوز و محصول آن غلات ، زردآلو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
زنوزق
لغتنامه دهخدا
زنوزق . [ زُ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که در شهرستان مرند واقع است و 945 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زمهریر
لغتنامه دهخدا
زمهریر. [ زَ هََ ] (اِخ ) دهی از حومه ٔ بخش زنوز شهرستان مرند است که 770 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
دیزج قربان
لغتنامه دهخدا
دیزج قربان . [ زَ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند با 958 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
میاب
لغتنامه دهخدا
میاب . (اِخ ) دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند، واقع در 12هزارگزی خط آهن جلفا - مرند. آب آن از چشمه و جمعیت آن 1862 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
میزاب
لغتنامه دهخدا
میزاب . (اِخ ) دهی است از دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند، واقع در 27هزارگزی شمال مرند با 176 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
هرزندات
لغتنامه دهخدا
هرزندات . [ هََ زَ ] (اِخ ) نام یکی از دو دهستان بخش زنوز شهرستان مرند که در شمال بخش واقع و محدود است : از شمال به جلفا، از جنوب به دهستان حومه ٔ زنوز از خاور به دیزمار باختری ، از باختر به دهستان یکانات . جایی کوهستانی و ییلاقی است و از رودزنوز و چ...
-
عریان تپه
لغتنامه دهخدا
عریان تپه . [ ع ُرْ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان هرزندات بخش زنوز شهرستان مرند. سکنه ٔ آن 935 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات و نخود و زردآلو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).