کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنور
لغتنامه دهخدا
زنور. [ زَ ] (اِ) بن خوشه ٔ خرما باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). || نام کرم سیاهرنگی هم هست که آن را زلو می گویند، خون از بدن می مکد. (برهان ) (آنندراج ) (از جهانگیری ). زلو و علق . (ناظم الاطباء). رجوع به زلو و زالو و دیوچه ...
-
زنور
لغتنامه دهخدا
زنور. [زُ ] (ع مص ) پر کردن چیزی را. || زنار بستن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
ظنور
واژهنامه آزاد
نام امام زاده ای از نوادگان امام موسی کاظم (ع) می باشد.قبر امام زاده درشهرکرکوک عراق زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت وطهارت می باشد وقدمگاه این امام زاده گه به زبان محلی تکیه گاه گفته می شود در استان لرستان شهرستان کوهدشت روستای دار سید گل (تکیه امام زا...
-
جستوجو در متن
-
ریوز
لغتنامه دهخدا
ریوز. [ رُ ] (اِخ ) تصحیفی است از زنوز که قصبه ای است در شهرستان مرند. در نزهةالقلوب (چ لیدن ج 3 ص 88) در متن ضبط بالا آمده و در پاورقی نسخه بدلها عبارتند از: زنوز، زثور، زیوه و زنور. رجوع به مأخذ بالا و ماده ٔ زنوز شود.
-
راه بردن
لغتنامه دهخدا
راه بردن . [ب ُ دَ ] (مص مرکب ) برفتار آوردن . (ناظم الاطباء). برفتن داشتن . وادار به رفتن کردن . یاد دادن راه رفتن . به رفتن واداشتن . کمک کردن که راه رود. || راهنمایی کردن . راهبری کردن . رهبری کردن : و دیگر که من از هندوستانم و وقت گرم است و در آن...
-
راغ
لغتنامه دهخدا
راغ . (اِ) دامن کوه . (غیاث اللغات ) (فرهنگ اسدی ). (از فرهنگ سروری ) (از شعوری ج 2 ورق 7) (قانون ادب ) (دهار) (فرهنگ رشیدی ). (فرهنگ نظام ). دامن کوه که به جانب صحرا باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). دامن کوهی که بجانب صحرا باشد. (لغت محل...