کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنهارده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنهارده
لغتنامه دهخدا
زنهارده .[ زِ دِه ْ ] (نف مرکب ) امان دهنده . جار : چو پیروز گردی ز تن خون مریزچو شد دشمن بدکنش در گریزچو خواهد ز دشمن کسی زینهارتو زنهارده باش و کینه مدار. فردوسی .رجوع به زنهار و زینهار و ترکیبهای این دو کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
مستجیر
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
-
کینه داشتن
لغتنامه دهخدا
کینه داشتن . [ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب ) دشمنی داشتن . عداوت داشتن : همانا که کاوس بد کرده بودجهان آفرین را بیازرده بودکه دیوی چنین بر سیاوش گماشت ندانم چه زآن بی گنه کینه داشت . فردوسی .چو خواهد ز دشمن کسی زینهارتو زنهارده باش و کینه مدار. فردوسی .آ...