کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنهارخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنهارخواه
لغتنامه دهخدا
زنهارخواه . [ زِ خوا / خا ] (نف مرکب ) امان طلب و مهلت خواه . مستجیر. مستأمن . اَمِن . ملتجی . پناهنده . زنهارخواهنده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ز زابلستان گر ز ایران سپاه هر آنکس که آیند زنهارخواه بدار و به پوزش بیارای مهرنگه کن بدین کارگردان سپ...
-
جستوجو در متن
-
مستجیر
واژگان مترادف و متضاد
پناهجو، زنهارخواه ≠ زنهارده
-
زنهارطلب
لغتنامه دهخدا
زنهارطلب . [ زِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) زنهارخواه . رجوع به همین کلمه شود.
-
زنهاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به زنهار) [قدیمی] zenhāri ۱. کسی که امان و پناه بخواهد؛ زنهارخواه.۲. (اسم) امانت.
-
زنهارخواهی
لغتنامه دهخدا
زنهارخواهی . [ زِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل زنهارخواه . امان طلبی : قویدست رافتح شد رهنمون به زنهارخواهی درآمد زبون . نظامی .به آب اندر شدن غرقه چو ماهی از آن به کزوزغ زنهارخواهی . نظامی .وثیقت طلب کرد هر سروری به زنهارخواهی ز هر کشوری . نظامی .رجو...
-
ملتجی
لغتنامه دهخدا
ملتجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ل ج ء») پناه جوینده . (غیاث ) (آنندراج ). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی . (ناظم الاطباء). پناه برنده . پناهنده . پناه آورنده . پناه برده .زنهارخواه . مستجیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ملتجی شدن ؛پناهنده ش...
-
مستجیر
لغتنامه دهخدا
مستجیر. [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجارة. || پناه جوینده و زنهارخواهنده . (غیاث ) (آنندراج ). زینهارخواه . زنهارخواه . امان خواه . پناه برنده . پناه گرفته . پناهنده : ایمن از شر امیران و وزیردر پناه نام احمد مستجیر. مولوی (مثنوی ).المستجی...
-
مستأمن
لغتنامه دهخدا
مستأمن . [ م ُ ت َءْ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استئمان . اعتمادکننده . (منتهی الارب ). || امین یابنده . (منتهی الارب ). امین به شمارآرنده کسی را. (اقرب الموارد). || زنهارخواهنده . (منتهی الارب ). امان خواهنده . (اقرب الموارد). زنهارخواه . زینها...
-
خواه
لغتنامه دهخدا
خواه . [ خوا / خا ] (نف مرخم ) خواهنده . طالب . آرزومند. (ناظم الاطباء). این کلمه اغلب بصورت ترکیب بکار میرود چون ترکیبات زیر:آبروخواه . آزادی خواه . آشتی خواه . آرزوخواه . انصاف خواه . باج خواه . بارخواه . باژخواه . بدخواه . تاج خواه . ترقی خواه . ت...
-
بخشودن
لغتنامه دهخدا
بخشودن . [ ب َ دَ ] (مص ) رحم و شفقت کردن . (برهان قاطع). شفقت آوردن . (شرفنامه ٔ منیری ). رحم کردن . (غیاث اللغات ) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ترحم . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (دهار). رحمة. رحم . (تاج المصاد...
-
زنهار
لغتنامه دهخدا
زنهار. [ زِ ] (اِ) امان و مهلت باشد. (برهان ). پناه و امان و مهلت . (غیاث ). امان . (جهانگیری ) (شرفنامه ٔ منیری ). زینهار. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). امان . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) : درست است و اکنون به زنهار اوست پرآزار جا...