کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنندگی
معنی
(زَ نَ دَ یا دِ) (حامص .) زشتی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
atrociousness, atrocity, blatancy, gall, grubbiness, luridness, repulsiveness, unpleasantness
-
جستوجوی دقیق
-
زنندگی
لغتنامه دهخدا
زنندگی . [ زَ ن َن ْ دَ / دِ ] (حامص ) زننده بودن . ضاربیت . || زشتی . نفرت انگیزی . نامطبوعی : زنندگی این عمل حد ندارد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
زنندگی
فرهنگ فارسی معین
(زَ نَ دَ یا دِ) (حامص .) زشتی .
-
زنندگی
دیکشنری فارسی به عربی
شدة الحزن
-
واژههای مشابه
-
بدون زنندگی
دیکشنری فارسی به عربی
غير موذي
-
جستوجو در متن
-
غير موذي
دیکشنری عربی به فارسی
بي ضرر , بي ازار , بدون زنندگي
-
pungency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیجی، تندی، زنندگی
-
inoffensive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی رحمانه، بی ضرر، بی ازار، بدون زنندگی
-
pungencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عجیب و غریب، تندی، زنندگی
-
شدة الحزن
دیکشنری عربی به فارسی
تيزي , زنندگي , تلخي , ناگواري , حادي
-
poignancies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزش، تلخی، حادی، تیزی، زنندگی
-
piquancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیکان، تند و تیزی، زنندگی، گوشهداری، طعنهامیزی
-
خودفریبی
لغتنامه دهخدا
خودفریبی . [ خوَدْ / خُدْ ف ِ / ف َ ] (حامص مرکب ) گول زنندگی خود. فریب دهندگی خود. عمل خودفریب .
-
کژدم مزاج
لغتنامه دهخدا
کژدم مزاج . [ ک َ دُ م ِ / م َ ] (ص مرکب ) دارای طبیعت عقرب از لحاظ گزندگی و نیش زنندگی : تو گر کژدم مزاجی لقمه خور پاک رها کن کج مزاجان را به خاشاک .امیرخسرو (از آنندراج ).