کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زند خواندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زند بهمن یشت
لغتنامه دهخدا
زند بهمن یشت . [ زَ دِ ب َ م َ ی َ ] (اِخ ) یکی از کتب پهلوی است که مأخذ آن بسیار قدیم است و قدمت آن را تا به عهد انوشیروان یا اندکی پس از او دانسته اند. نسخه ٔ خطی این کتاب که اکنون موجود است تقریباًبسال 550 هَ . ق . نمی رسد و مسلماً این نسخه از نس...
-
زند و زا
لغتنامه دهخدا
زند و زا. [ زِ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول زه و زا کردن . زائیدن . و با کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- زند و زا کردن ؛ توالد و تناسل کردن . (یادداشت ایضاً).
-
sulcus bicipitalis radialis radial bicipital sulcus
شیار دوسر زند خارجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناودان دوسر خارجی
-
sulcus bicipitalis ulnaris
شیار دوسر زند داخلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← ناودان دوسر داخلی
-
زکی خان زند
لغتنامه دهخدا
زکی خان زند. [ زَ ن ِ زَ ](اِخ ) از سرداران مشهور زندیه و پسر بوداق خان و پسرعم کریمخان و همچنین برادر مادری وی و در دوران حکومت کریمخان اغلب ملازم او بود و زمانی هم در بنادر جنوب مازندران حکومت راند. مردی متهور و جسور بود و پس از فوت کریمخان ، عده ا...
-
صادق خان زند
لغتنامه دهخدا
صادق خان زند. [ دِ ن ِ زَ ] (اِخ ) وی برادر کوچک کریم خان است و همواره اطاعت او میکرد. کریم خان وی را با سی هزار سوار و پیاده مأمور فتح بصره کرد. و او شش ماه بصره را سخت در محاصره گرفت . سپس کریمخان ، علیمحمدخان ولد محمدخان زند را به یاری وی فرستاد....
-
شاهنشاه زند و اوستا
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه زند و اوستا. [ هََ هَِ زَ دُ اَ وِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب باشد. (از برهان قاطع). یعنی آفتاب چه جمله گرمی از او متولد می شود وآتش پرستان هم بدین آتش پرستند. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
استا و زند
لغتنامه دهخدا
استا و زند. [ اَ / اُ وُ زَ ](اِخ ) اوستا و تفسیر آن . || غالباً بمعنی اوستا کتاب مذهبی ایرانیان باستان آید : یکی هفته میخوانداستا و زندهمی گشت بر گرد آذر نژند. فردوسی .به استا و زند اندرون زردهشت بگفتست و بنموده گرم و درشت . فردوسی .رجوع به اوستا و ...
-
انور زند شیرازی
لغتنامه دهخدا
انور زند شیرازی . [ اَ وَ زَ دِ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء نویسد: اسمش محمد ابراهیم خان فرزند کهتر محمدکریم خان زند مشهور به وکیل است که سی سال سلطنت کردو بعد از پدر گرفتار فتنه ٔ اعمام و اخوان شد و دیده ٔ جهان بین را وداع کرد و به عتبات عالیات رفته...
-
زِند و زا ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
زاد و ولد
-
زِند و زا
فرهنگ گنجواژه
توالد و تناسل.
-
عقلش پارسنگ میزند/ورمیدارد
لهجه و گویش تهرانی
کم عقل است
-
جستوجو در متن
-
کرینونتن
لغتنامه دهخدا
کرینونتن . [ ک َ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند به معنی خواندن باشد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف کریتونتن است به معنی خواندن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
يُنَادِيهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان را صدا می زند - آنان را ندا می دهد (ندا به معناي صدا زدن و خواندن با صداي بلند است )
-
پادیاو
لغتنامه دهخدا
پادیاو. (اِ مرکب ) پادیاب . شستن و پاکیزه ساختن چیزها با دعا خواندن باشد به لغت زند و پازند. (برهان ). رجوع به برسم شود.