کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندگی گیاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زندگی گیاهی
دیکشنری فارسی به عربی
نباتات
-
واژههای مشابه
-
زندگینامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← سرگذشت
-
tree of life
درخت زندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقشی تجریدی و مسبک از درخت با مفهومی آیینی که تاریخ پیدایی آن به هزارۀ چهارم پیش از میلاد در میانرودان میرسد؛ این نقش تا هزارۀ دوم در سرتاسر آسیای غربی و حوزۀ مدیترانه گسترش یافته بود و نمود کلی آن در دینهای متأخر نیز به چشم میخورد...
-
رنگزندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ← زنده بودن
-
آب زندگی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ زِ دِ) (اِمر.) نک آب حیات .
-
آب زندگی
لغتنامه دهخدا
آب زندگی . [ ب ِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آب حیات . آب خضر. آب زندگانی . آب بقا. ماءالحیات . چشمه ٔ خضر. چشمه ٔ زندگی : با که گویم در همه ده زنده کوسوی آب زندگی پوینده کو؟ مولوی .ابر اگر آب زندگی باردهرگز از شاخ بید بر نخوری . سعدی .نشود...
-
دل زندگی
لغتنامه دهخدا
دل زندگی . [ دِ زِ دَ / دِ] (حامص مرکب ) دل زنده بودن . حالت و چگونگی دل زنده . نشاط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دل زنده شود.
-
خانه زندگی
لغتنامه دهخدا
خانه زندگی . [ ن َ/ ن ِ زِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از اتباع ) کنایه از مال و مکنت است ، چون : «فلانی خانه زندگی خوبی دارد».
-
چشمه ٔ زندگی
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ زندگی . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِزِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چشمه ٔ زندگانی . آب زندگی . آب حیات . آب خضر. چشمه ٔ خضر. چشمه ٔ حیوان . چشمه ٔ آب حیات . و رجوع به چشمه ٔ حیوان و چشمه ٔ زندگانی شود. || کنایه است از دهان محبوب .
-
چشمه ٔ زندگی
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ زندگی . [ چ َ م َ ی ِ زِ دَ ] (اِخ ) نام کتابی مجعول منسوب به زردشتیان .
-
عادت زندگی
دیکشنری فارسی به عربی
اخدود
-
زندگی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل مباشر , عادة
-
زندگی باهم
دیکشنری فارسی به عربی
تعايش
-
مشی زندگی
دیکشنری فارسی به عربی
ذهاب