کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زندگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زندگان
لغتنامه دهخدا
زندگان . [ زِ دَ / دِ ] (اِ) ج ِ زنده چنانکه مردگان ج ِ مرده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده ٔ بعد و زنده شود.
-
جستوجو در متن
-
احیاء
فرهنگ واژههای سره
زندگان، زنده داری، زنده کردن
-
احیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ahyā) (عربی) زندگان ، زندگی ، زندگی از نو ؛ خاندانها ، قبیلهها .
-
احیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (ص .) جِ حی . 1 - زندگان . 2 - قبیله ها، خاندان ها.
-
خورتامیش
لغتنامه دهخدا
خورتامیش . [ خُرْ تام ْ می ] (ترکی ، اِ) بترکی مرده ای که شیطان به جسد او درشود و در میان زندگان پدیدار آید و چنین کس را بعقیده ٔ ترکان باید سنگسار کرد و کشت . (یادداشت مؤلف ).
-
ترسان شدن
لغتنامه دهخدا
ترسان شدن . [ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بیمناک شدن . خائف شدن : کودکان اول ببانگ زندگان ترسان شوندچون برآید روزگاری طبع در هیجا شود.ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 132).
-
راکشس
لغتنامه دهخدا
راکشس . [ ] (هندی ، اِ) ابوریحان بیرونی گوید: بعقیده ٔ هندیان قدیم زندگان به سه جنس (موجودات روحانی ، انسان ، حیوان ) تقسیم میشوند که جمعاً چهارده نوع میباشند و از آن ، 8 نوع اختصاص بموجودات روحانی دارد که یکی ازآن 8 نوع راکشس است و آن قسمی از شیاطین...
-
شهین
لغتنامه دهخدا
شهین . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد، گویند آن شهر را اردشیر بابکان بنا کرده است .(از جهانگیری ) (برهان ). شهری بود بزرگ در میان ری وآذربایگان ، و وجه تسمیه ٔ آن ، مخفف زندگان یعنی اهل کتاب زند است ، و زندیگان زنگان شده و دال ...
-
حرف جمع
لغتنامه دهخدا
حرف جمع. [ ح َ ف ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة جمع. علامت جمع. و آن «ها» برای غیرجانداران و «ان » از برای زندگان ، گیاهها و حیوانات است . شمس قیس گوید: و آن هاء و الفی است که در اواخر بعضی اسامی جمع را باشد، چنانکه زرها و گوهرها. (المعجم فی م...
-
گوچهر
لغتنامه دهخدا
گوچهر. [ چ ِ ] (اِخ ) به عقیده ٔ مزدیسنان ستاره ای دنباله دار که هنگام تولد سوشیانس بر زمین افتد و زمین مشتعل گردد به قسمی که همه ٔ معادن و فلزات گداخته شوند و چون سیل سوزان جاری گردند، جمله ٔ آدمیان از زندگان و مردگانی که زنده شده اند باید از این سی...
-
کفن دزد
لغتنامه دهخدا
کفن دزد. [ ک َف َ دُ ] (ص مرکب ) آن که کفن دزدد. (آنندراج ). نباش .جیاف مختفی . کفن آهنج . (یادداشت مؤلف ) : رخنه درگور من از نیش جگر بسیار است ای کفن دزد تو کی روی به من می آری . مسیح کاشی (از آنندراج ).- امثال : کفن دزد شب از مرده نترسد و روزاز ز...
-
رشیین
لغتنامه دهخدا
رشیین . [ ] (اِخ ) پیروان طریقی که پندارند جز ظلمت هیچ نبوده و در میان ظلمت آب ، ودر میان آب باد، و در باد رحم ، و در رحم مشیمه ، و در مشیمه بیضه ، و در بیضه آب زنده و در آب زنده پسر بزرگ زندگان ، و این پسر بسوی بلندی رفته ، زمین و آسمانها و اشیاء زم...
-
احیاء
لغتنامه دهخدا
احیاء. [ اَح ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَی ّ. زنده ها. زندگان : و لا تحسبن َّ الذین قُتلوا فی سبیل اﷲ امواتاً بل اَحیاءٌ عند ربهم یُرزقون . (قرآن 169/3).به قسطنطین برند از نوک کلکم حنوط و غالیه ، موتی و احیا. خاقانی .|| قبیله ها. قبائل : بفرمودش طلب کردن و ...
-
دب
لغتنامه دهخدا
دب . [ دَب ب ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). آهسته و به تنهائی راندن . (زوزنی ).آهسته خرامیدن . و قولهم : هو اکذب من دب و درج ؛ یعنی کاذب ترین زندگان و مردگان است . (منتهی الارب ). || سرایت کردن شراب و بیماری در بدن . (منتهی الارب...