کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنجیرۀ غذایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
food chain, trophic chain, trophic pathway
زنجیرۀ غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مراحل خوردن و خورده شدن موجودات زنده در هر بومسازگان که در طی آنها مواد و انرژی در ترازهای مختلف تغذیه انتقال مییابد
-
واژههای مشابه
-
زنجیره
لغتنامه دهخدا
زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هر چیز مانا به زنجیر. (ناظم الاطباء). هر چیز شبیه به زنجیر. (فرهنگ فارسی معین ) : زآن زلف که ازحلقه همه زنجیرست عمری است که بر من غم و سودا چیرست .محمدبن نصیر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || زنجیر خرد. آنچه چون زنجیری...
-
زنجیره
لغتنامه دهخدا
زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول است که در بخش شیروان شهرستان ایلام واقع است و 500 تن سکنه دارد و در دو محل نزدیک بهم به نام علیا و سفلی مشهورند که زنجیره ٔ علیا 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زنجیره
لغتنامه دهخدا
زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان قره قویون است که در بخش حومه ٔ شهرستان ماکو واقع است و 121 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زنجیره
لغتنامه دهخدا
زنجیره . [ زَ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یامچی است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 875 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
زنجیره
لغتنامه دهخدا
زنجیره . [ زَرَ / رِ ] (اِخ ) از طسوج قاساق . (تاریخ قم ص 114).
-
زنجیرة
لغتنامه دهخدا
زنجیرة. [ زَ رَ ] (ع اِ) زنجیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به زنجیر شود.
-
زنجیره
فرهنگ فارسی معین
(زَ رِ) (اِ.) 1 - رشته ، هر چیز شبیه به زنجیر. 2 - چرخه ؛ مجموع فرایندهای مرتبط با هم . 3 - شیارهای لبة سکه .
-
زنجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zanjire ۱. هرچیز شبیه زنجیر.۲. [مجاز] حاشیهای که در اطراف چیزی خصوصاً سکههای فلزی به شکل زنجیر درست میشود.
-
catenary 1, alysoid, chainette
زنجیره 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] خم حاصل از آویزان کردن یک زنجیر یکنواخت از دو سر آن
-
serial 1
زنجیره 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] آنچه مجموعهای را بسازد یا متعلق به مجموعهای باشد
-
volcanic chain
زنجیرۀ آتشفشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهای از آتشفشانها که تشکیل یک زنجیره یا خط میدهند
-
explosive train
زنجیرۀ انفجار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعۀ عناصر لازم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام
-
kill chain
زنجیرۀ انهدام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعهاقدامهایی برای انهدام هدف شامل شش مرحلۀ جستوجو، تعیین موقعیت، ردیابی، هدفگیری، درگیری و ارزیابی