کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنجیر
/zanjir/
معنی
حلقههای فلزی ریز یا درشت بههمپیوسته شبیه رشته یا طناب؛ سلسله.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بند، سلسله، غل
فعل
بن گذشته: زنجیر کرد
بن حال: زنجیر کن
دیکشنری
chain, streak, succession
-
جستوجوی دقیق
-
زنجیر
واژگان مترادف و متضاد
بند، سلسله، غل
-
زنجیر
لغتنامه دهخدا
زنجیر. [ زِ ] (ع اِ) انگشتک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در عربی صدا را گویند که از زدن انگشت ابهام بر انگشت سبابه برآید. (فرهنگ جهانگیری ). در عربی صداو آوازی باشد که از زدن انگشت ابهام بر انگشت سبابه و وسطی برآید. (برهان ). || سپیدی ...
-
زنجیر
لغتنامه دهخدا
زنجیر. [ زِ / زَ ] (اِ) معروف است و به عربی سلسله گویند. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). کوچه ، مصرعه ، سبزه ، طره از تشبیهات اوست . (آنندراج ). سلسله و رسن فلزی و مرکب از حلقه های درهم قرار گرفته . (از ناظم الاطباء). و آن رسنی است فلزی ، مرکب...
-
chain 1
زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ساختاری شیمیایی که در آن اتمهای همانند از طریق پیوندهای شیمیایی به یکدیگر متصل شدهاند
-
زنجیر
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) رشته ای است فلزی متصل به هم .
-
زنجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zanĵir] zanjir حلقههای فلزی ریز یا درشت بههمپیوسته شبیه رشته یا طناب؛ سلسله.
-
زنجیر
دیکشنری فارسی به عربی
سحب , سلسلة , عقال , غل , قيد
-
واژههای مشابه
-
زنجیر زدن ، زنجیر زنی
لهجه و گویش تهرانی
عزاداری : زدن زنجیرهای دسته دار به پشت
-
chain extension
یازش زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] افزایش وزن مولکولی بسپار با طولانی کردن زنجیر
-
chain extender
یازۀ زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] مادهای که موجب یازش زنجیر میشود
-
هم زنجیر
لغتنامه دهخدا
هم زنجیر. [هََ زَ ] (ص مرکب ) دو زندانی که هر دو را به یک زنجیر بسته باشند، یا دو دیوانه که در یک زنجیر کشند.
-
chain locker, anchor well, cable locker
چاه زنجیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محفظهای زیر دوّار لنگر در سینۀ شناور برای نگهداری زنجیر
-
snub cable
زنجیرایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان متوقف کردن حرکت زنجیرباترمز دوّار لنگر
-
ground chain
زنجیر بستر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] زنجیر سنگینی که برای مهار دائم چیزی به بستر دریا به کار میرود