کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زنبیل باف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زنبیل باف
/zambilbāf/
معنی
زنبیلساز؛ کسی که زنبیل میبافد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زنبیل باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zambilbāf زنبیلساز؛ کسی که زنبیل میبافد.
-
واژههای مشابه
-
زنبیل آباد
لغتنامه دهخدا
زنبیل آباد. [ ] (اِخ ) از طسوج و ناحیه ٔ رود آبان . (تاریخ قم ص 113).
-
چقا زنبیل
لغتنامه دهخدا
چقا زنبیل . [ چ َ زَ ] (اِخ ) چوخه زنبیل . تپه ای نزدیک شوش .
-
چوخه زنبیل
لغتنامه دهخدا
چوخه زنبیل . [ خ َ زَ ] (اِخ ) تپه ای است در سه فرسنگی شوش که تصور میرود قصر اونتاش کال باشد.(جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران ص 323). چقازنبیل .
-
دبه و زنبیل
لغتنامه دهخدا
دبه و زنبیل . [ دَب ْ ب َ / ب ِ وَ /وُ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ظاهراً مراد هزینه ٔ لوازم و اسباب خانه یا خود وسائل زندگی است مرادف تقریبی «کاسه و کوزه » در تداول امروزی عامه : زنی خواست [فرخی ] هم از موالی خلف و خرجش بیشتر افتاد و دبه و زنبیل در...
-
زار و زنبیل
لهجه و گویش تهرانی
آت و آشغال
-
زَن و زَنبیل
لهجه و گویش تهرانی
زن و بچه
-
کیف و زنبیل
فرهنگ گنجواژه
کیف.
-
زار و زنبیل
فرهنگ گنجواژه
وسائل خرده.
-
زن و زنبیل
فرهنگ گنجواژه
عیالات.
-
جستوجو در متن
-
باف
لغتنامه دهخدا
باف . (نف مرخم ) مخفف بافنده که نعت فاعلی است از مصدر بافتن بهمه معانی ، و این صورت مخفف در صفات فاعلی مرکب بیشتر متداول است ، همچون : ابریشم باف . توری باف . جاجیم باف . جوراب باف . جوال باف . که صورت مخفف آن ابریشم بافنده و... است . در کلمات مرکب ذ...
-
خواص
لغتنامه دهخدا
خواص . [ خ َوْ وا ] (ع ص )خوص فروش . (ناظم الاطباء). آنکه برگ خرما فروشد. (یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه برگ خرما بافد زنبیل را. زنبیل باف . زنبیل گر. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شمس تبریزی
لغتنامه دهخدا
شمس تبریزی . [ ش َ س ِ ت َ ] (اِخ )محمدبن علی بن ملک داد. ملقب به شمس الدین . عارف معروف (متولد 582 و متوفای پس از 645 هَ . ق .). خاندان وی از مردم تبریز بودند. شمس ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل باف (سله باف ) تبریزی بود. شمس به گفته ٔ خود جمله ولایتها...